صدا و سیما جمهوری اسلامی , ماشین شستشوی مغزی !




هم ميهنان عزيز تماشاى تلويزيون جمهورى اسلامى و گوش فرا دادن به راديوى آن باعث كد گزارى در مغز شما ميگردد بطوريكه ناخواسته و ناخودآگاه افكارتان مورد كنترل قرار گرفته گرايش به اعمالى كه سردمداران حكومت اسلامى برايتان برنامه ريزى كرده اند پيدا مى كنيد
اين عمليات كد گزارى در ذهن و روان مردم را شستشوى مغزى توسط ديدن و شنيدن مى نامند.

سالها پيش بود كه در آمريكا در يك فروشگاه بزرگ كه روزانه اقلام فراوانى از آن به سرقت مى رفت دكتر روانشناسى دست به يك آزمايش مهيج زد بطوريكه با ضبط صداى خود بر روى موسيقى در حال پخش در فروشگاه ( گوش انسان قادر به شنيدن فركانسهايى با طول موج بالا يا پائين نمى باشد) آنهم با طول موج كوتاه، شروع به نصايح اخلاقى نمود كه " دزدى كار بديست، شرافت اخلاقى را لكه دار ميكند، پاك زندگى كنيد، امانت دار باشيد......و نظاير آن . البته هيچكدام از مشتريان فروشگاه نمى توانست صداى ضبط شده بر روى موسيقى در حال پخش را بشنود اما نتيجه كار شگفت انگيز بود چرا كه آمار دزدى را به صفر رساند. اين آزمايش بخوبى نشان ميداد كه چگونه ميتوان در ذهن و ضمير افراد كد گزارى نمود.

همچنين سالهاست كه از ممنوع شدن تبليغات بوسيله كد گزارى از طريق تصوير در آمريكا و اروپا مى گذرد.
براى مثال شما در يك كليپ ويدئو مى ديديد كه در يك اطاق دستگاه تلفنى در حال زنگ زدن است كه در همين لحظه خانمى درب اطاق را باز مى كند و به سمت تلفن مى آيد و گوشى را بر مى دارد. اين همه آن چيزى بود كه مى توانستيد مشاهده كنيد در حالى كه پيش از آنكه او گوشى تلفن را بردارد در يك هزارم ثانيه يا يك فريم فيلم تصوير مك دونالد را پخش مى كردند .

واضح است كه هيچ كس قادر به ديدن اين تصوير نبود اما نتيجه كار فروش ميليونى مك دونالد در آمريكا و اروپا بود كه البته همانطور كه پيشتر اشاره شد اين نوع تبليغات در آمريكا و اروپا كاملا ممنوع و غير قانونى شناخته مى شود اما بر اساس اطلاعات كاملا موثق هم اينك جمهورى اسلامى با كد گزارى در صدا و تصوير در حال بمباران كردن اذهان عمومى است.

از جمله صداهاى يافته شده اى كه با طول موجهاى گوناگون پخش مى كنند مى توان به اينها اشاره كرد " الله و خامنه اى" "خامنه اى مرد خدا" "خامنه اى مقدس است" "اعتراض نكنيد" " جمهورى اسلامى ابديست"و غيره و نيز از جمله تصاوير يافت شده اى كه در يك هزارم ثانيه پخش مى كنند مى توان به اينها اشاره كرد " تصوير آرم حكومت" "تصوير خامنه اى و آرم الله " " تصوير قرآن وخامنه اى " و نيز كدهاى نوشتارى مانند " ملت خادم رهبرى " هم ميهنان عزيز شما مى توانيد با دوستانى كه تجهيزات استوديويى و يا نرم افزارها ى صوتى وتصويرى در اختيار دارند خود اين اقدام رژيم را شاهد باشيد .

لذا تحريم راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى از ضروريات سلامت روحى جامعه بشمار مى رود.

تلفن های همراه ( موبایل ها ) چکونه کار میکنند ؟




تلفن همراه چگونه كار ميكند ؟

امروزه ميليون‌ها نفر در سراسر جهان از تلفن‌هاي سلولي (همراه) استفاده مي‌كنند . در واقع تلفن‌‌هاي همراه نوع پيشرفته راديو تلفن‌هاي دهه 1880 هستند كه در آن زمان روي خودروها نصب و استفاده مي‌شد . اين سامانه داراي يك يا چند دكل آنتن مركزي براي هر شهر بود وهر دكل مي‌توانست تا 25 كانال ارتباطي را تا شعاع 40 الي 50 مايل پوشش دهد . اما به علت محدوديت كانال‌هاي ارتباطي امكان مشترك شدن براي همه وجود نداشت. تلفن همراه سامانه اي سلولي است زيرا مناطق تحت پوشش آن به سلول‌هاي تقريباً 6 گوش تقسيم بندي مي شود.

بدين ترتيب كل فضاي مورد نظر تحت پوشش سلول‌هاي مختلف قرار مي‌گيرند . در مركز هر سلول يك دكل آنتن به نام (BTS) نصب مي‌شود و بر حسب ظرفيت هر سلول تعداد مشتركان تغييرمي كند.معمولاً هر سلول آ‌نالوگ قادر است تا 56 كانال راديويي را پشتيباني كند به عبارت ديگر هر سلول مي‌تواند همزمان مكالمه‌ي 56 نفر با تلفن همراه را در محدوده‌ي تحت پوشش خود اداره نمايد . اما اين ظرفيت در روش‌هاي ارتباطي ديجيتالي امروزه افزايش يافته است . براي مثال درسامانه ي ديجيتالي TDMA مي توان تا سه برابر ظرفيت آنالوگ يعني تقريباً 168 كانال را پوشش داد.

تلفن همراه يك سامانه ي كم توان راديويي است . اكثر تلفن هاي همراه داراي دو سطح توان خروجي 0.6 وات و 0.3 وات هستند. به همين ترتيب ايستگاه‌هاي مبناي هر سلول نيز با توان كم كار مي‌كنند. عملكرد با توان كم داراي دو مزيت است:

1-تبادل سيگنال‌ در محدوده‌ي هر سلول بين ايستگاه و گوشي با آنتن همان سلول انجام مي‌پذيرد و سيگنال‌ها از حيطه‌ي سلول فراتر نرفته بنابر اين هر گوشي فقط با يك دكل آنتن ارتباط برقرار مي‌سازد و از اين جهت كانال‌هاي BTS‌هاي ديگر براي يك نفر اشغال نخواهد شد.

2- مصرف انرژي باتري گوشي تلفن بهينه و نسبتاً كم مي‌شود.

شبكه‌ي سلولي همچنان كه گفته شد نيازمند نصب دكل‌هاي زيادي است. يعني يك شهر بزرگ ممكن است داراي هزاران دكل جهت پوشش سرتاسري باشد و هزينه‌ي سنگيني را در بر دارد، ولي از جهتي كه امكان استفاده از اين سامانه براي تعداد زيادي از مردم را فراهم مي‌آورد هزينه‌ي لازم به مرور جبران خواهد شد.

جابجايي سلولي

هر تلفن يك كد شناسه‌ي مختص خود دارد. اين كد‌ها جهت شناسايي مالك تلفن و شركت خدمات دهنده است. هنگامي‌كه گوشي روشن مي‌شود، منتظر دريافت سيگنال‌ از يك كانال كنترل مي‌ماند. اين كانال يك كانال ارتباطي مخصوص جهت ارتباط گوشي و نزديك‌ترين ايستگاه BTS است. اگر تلفن به هر دليلي نتواند چنين سيگنالي را دريافت و شناسايي نمايد، پيغام خارج از محدوده « No Service» خواهد داد. در صورت دريافت اين سيگنال گوشي آماده‌ي برقراري ارتباط مي‌شود. كاربر چه در حال صحبت و چه در حال آماده باش حركت و جابجايي داشته باشد، ممكن است از حيطه‌ي يك سلول خارج و وارد محدوده‌ي سلول ديگر شويد. سامانه‌هاي سلولي مي توانند بدون قطع ارتباط تلفني، آن را از سلولي به سلول ديگر هدايت نمايد.

سامانه ‌هاي آنالوگ اوليه در سال 1983 با عنوان (سامانه پيشرفته تلفن متحرك) Amps مجوز ايجاد خود را از كميسيون فدرال ارتباطات آمريكا دريافت نموده و با بسامد 824 الي 894 مگاهرتز آغاز به كار كردند. اين تلفن‌ها داراي 832 كانال به صورت جفت بودند، 790 كانال براي انتقال صوت و 42 كانال جهت تبادل داده، در واقع هر جفت بسامد (يكي جهت ارسال و ديگري جهت دريافت) در اين سامانه ‌ها تشكيل يك كانال ارتباطي را مي‌دادند كه پهناي باند هر كانال نيز برابر 30 كيلوهرتز تعيين شده بود.

نسل جديد
تلفن‌‌هاي سلولي ديجيتالي مشابه نوع آنالوگ اما متفاوت از آن كار مي‌كنند و قادر به ايجاد كانال‌هاي ارتباطي بيشتر و با كيفيت مطلوب‌تري هستند. اين سامانه ‌ها اطلاعات مورد تبادل را به صورت 0 و 1 و فشرده شده ارسال و دريافت ميكنند به اين دليل حجم سيگنال اشغالي در شبكه‌ي ديجيتالي توسط هر گوشي برابر 1/3 تا 1/10 سامانه آنالوگ است.

فناوري دسترسي سلولي

سه نوع روش معمول جهت انتقال اطلاعات توسط شبكه‌هاي تلفن سلولي عبارتنداز:

- دسترسي چند‌گانه‌ي تقسيم بسامدي (FDMA): كه هر تماس را برروي يك بسامد مجزا قرار مي‌دهد.

- دسترسي چندگانه‌ي تقسيم زماني (TDMA): هر تماس را به بخشي از يك زمان روي يك بسامد واگذار مي‌كند.

- دسترسي چندگانه‌ي تقسيم كدي (CDMA): كه به هر تماس يك كد منحصر اختصاص داده و به كل طيف پخش مي‌كند. در قسمت اول هر يك از اين سه روش عبارت «دسترسي چندگانه» را مي‌بينيم، اين بدين مفهوم است كه هر سلول امكان برقراري ارتباط بيش از يك نفر را در يك زمان فراهم مي‌آورد.

1- FDMA: در اين روش كل طيف بسامد به چندين كانال تقسيم مي‌شود، اين روش اكثراً جهت سامانه‌هاي آنالوگ به كار مي رود ولي قابليت طراحي به صورت ديجيتال را نيز دارد، اما جهت سامانه ‌هاي ديجيتالي كارآيي موثر نخواهد داشت.

2- TDMA: از يك پهناي باند نازك 30khz كيلوهرتز و به طول 6.7 ميلي‌ثانيه جهت تقسيم زمان به سه بخش استفاده مي‌كند. هر مكالمه 1/3 حجم زماني معمول را در اين حالت اشغال نموده و موجب فشرده‌سازي و افزايش بهره‌وري مي‌گردد و باعث افزايش تعداد كانال‌هاي هر سلول خواهد شد. اين سامانه در باند‌هاي 900 و 1800 مگاهرتز در اروپا و آسيا و نيز 1900 مگاهرتز در آمريكا مورد استفاده قرار دارد. متأسفانه باند 1900 GSM)) كه در آمريكا كاربرد دارد با سامانه ‌هاي جهاني همساز نيست.

3- CDMA: يك تفاوت كلي با سامانه TDMA دارد. در اين روش بعد از تبديل سيگنال‌ها به ديجيتال آن‌ها را بر روي كل پهناي باند موجود انتشار مي‌دهند و همچنين به هر تماس و سيگنال‌ يك كد منحصر به فرد اختصاص مي‌دهند. در اين حالت گيرنده‌ نيز جهت بازيابي اطلاعات از كد مشابه مختص هر تلفن استفاده مي‌نمايد. بازده‌ي اين سامانه 8 الي 10 برابر سامانه ‌هاي آنالوگ (AMPS) است و ظرفيت را به ميزان چشم‌گيري افزايش خواهد داد.


مختل كننده‌ي تلفن همراه

وسيله‌اي است كه با ارسال سيگنال‌هاي همسان با بسامد كار تلفن و با ايجاد تناوب‌هاي نامنظم، با تواني بيشتر از يك تلفن سلولي، مانع ارتباط بين گوشي و BTS سلول خواهد شد و ايجاد ارتباط و مكالمه را غير ممكن مي‌سازد.

اين وسيله غالباً در مواردي كه استفاده از تلفن همراه مخاطرات امنيتي در بردارد به كار مي‌رود، مثلاً در مكان‌هايي مانند مراكز نظامي ، تالارهاي همايش و جلسات مهم از نظر حفظ امنيت، اين وسايل مي‌توانند ثابت و يا قابل حمل باشند.

تقويت كننده تلفن همراه
اين دستگاه وسيله‌اي است كه قادر است سيگنال‌هاي بسامدي مربوط به تلفن همراه را كه از طرف سلول (BTS) پخش مي‌شود، حتي اگر بسيار ضعيف باشند، به‌ طوري‌كه گوشي تلفن قادر به تشخيص و دريافت آن‌ها نباشد، دريافت نموده و پس از تقويت دوباره ارسال نمايد، اين وسايل تقريباً شبيه تكرار كننده‌ها‌ي راديويي عمل مي‌كنند. تقويت كننده‌ها معمولاً در نقاطي كه سيگنال‌ها بسيار ضعيف اند (نقاط كور) مورد استفاده قرار مي‌گيرند. همچنين مي‌توان از آن‌ها جهت انتقال گستره‌ي سيگنال مثلاً انتقال سيگنال‌ تا چندين طبقه زيرزمين ساختمان كه در حالت عادي امكان پذير نيست و يا مسير‌هاي مترو زيرزمين استفاده نمود.

دعای رفتن به توالت !!!


.

دعاي رفتن كنار آب(مستراح):

بايد اول پاي چپ داخل شود

بِسمِ اللّه اللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُبِك مِنَ الخُبثِ وَالخَبائثِ.


Image and video hosting by TinyPic


دعاي قضاي حاجت(بيرون آمدن از مستراح):

بايدپاي راست اول خارج شود.

غِفراَنَك اَلحَمدِلِلِّه الّذِي اَذهَبَ عَنِّي الاَذي وعافانِي.




Image and video hosting by TinyPic

عکس قبر شهید محسن روح الامینی

نامه سانسور نشده خواهر شهیدان باکری





يكشنبه ، 15 شهریور 1388

بسم الله الرحمن الرحیم‌

اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .۳۰ سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و ۳۰ سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.

در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.

بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!

برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!

برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:

اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!

برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....

و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!

مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عده‌ای بسیجی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقده‌ها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .

اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!

من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!

اما در مورد همسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!

بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....

زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری



مشاهده دوربین های امنیتی به شکل مخفیانه



مشاهده دوربین های امنیتی به شکل مخفیانه


قصد داریم تا هم اکنون یک ترفند بسیار هیجان انگیز را به شما معرفی کنیم! با بهره گیری از این ترفند شما میتوانید به شکل مخفیانه ، دوربین های مداربسته نصب شده بر مکانهای امنیتی و سری را مشاهده کنید. مکانهایی اعم از نیروگاههای اروپایی ، آمریکایی و آسیایی ، کارخانه های خارجی ، شرکتهای پتروشیمی خارجی و .... .جالب اینکه این عمل مخفیانه از طریق جستجوگر معروف گوگل فراهم شده است. همچنین امکان مشاهده لحظه به لحظه بشکل عکس و همین طور با تغییر زاویه و بزرگنمایی نیز وجود دارد.

برای این کار:
به موتور جستجوی گوگل بروید. (www.google.com)
اکنون دستور زیر زیر را Copy & Paste کرده و جستجو نمایید:
inurl:"ViewerFrame?Mode="

حال گوگل نتایجی را برای شما مشخص میکند. کافی است به هر یک از لینکهای موجود کلیک کنید تا به یکی از دوربینهای مداربسته امنیتی مراجعه کنید.
با استفاده از ابزار کنار صفحات میتوانید نمایش دوربین را تغییر دهید.
لازم به ذکر است میتوانید تا صفحات زیادی پیشروی کنید و لینکهای متعددی را چک و دوربینهای هر یک را مشاهده کنید.


به نقل از ترفندستان




شکنجه های جسمی و روحی اعمال شده بر دانشجویان در زندان اوین


شکنجه های جسمی و روحی اعمال شده بر دانشجویان در زندان اوین

۱- بازجویی طولانی مدت (۲۴ ساعت مداوم) توسط تیمهای بازجویی و نیز بازجویی های گاه و بیگاه شامل نیمه های شب

۲- ارائه اخبار کذب بر دستگیری ،ضرب و شتم و آزار اعضای خانواده و همچنین اخباری مبتنی بر بیماری(سکته قلبی) و انتقال اعضای خانواده به بیمارستان

۳- پخش صداهای آزار دهنده در سلول در زمان استراحت به طوری که مانع خوابیدن دانشجویان می شده است.

۴- توهین های شدید و سخیف به فرد و اعضای خانواده

۵- اهانت به دانشجویان و رفتار نا مناسب توسط نگهبانان بند ۲۰۹

۶- تهدید های مختلف اعم از تهدید به قتل و ضرب و جرح شدید و تهدید به آزار رساندن به اعضای خانواده

۷- ارائه احکام مجعول مانند حکم اخراج والدین از محل کار ، حکم قطعی شلاق ( ۸۰ ضربه ) برای فرد

۸- فرستادن دانشجویان به سلول افراد خطرناک

۹- دادن وعده ی آزادی و تحویل کلیه وسایل دانشجویان دربند و سپس بازگرداندن آنها به سلول انفرادی

آزار های جسمی :

۱- ضرب و شتم شدید توسط هفت بازجو به صورت هم زمان که به بیهوشی و انتقال فرزندانمان به
بهداری بند ۲۰۹ منجر شده است .

۲- ضربه با پا به بازوها ، سینه ، پشت و … ضرب و شتم با مشت و لگد به سر و صورت و پا ها به صورتی که در اثر ضربه دانشجویان از روی صندلی سقوط کرده یا به شدت به دیوار برخورد می کردند .

۳- ضربه زدن روی دستبند به صورتی که آثار کبودی و تورم تا هفته ها روی دست آنها بوده است .

۴- نگهداری در سلول هایی با اندازه های کوچک بطوریکه امکان راه رفتن دراز کردن پا در آن نبوده است

۵- نگهداری در سلول هایی بدون زیر انداز و هیچگونه وسیله دیگری

۶- اجبار به ایستادن متوالی طولانی مدت (۴۸ ساعت )

۷- استفاده از کابل و شلاق برای ضرب و شتم

۸- خواباندن دانشجویان روی زمین و اذیت و آزار توسط تیم هفت نفره باز جویی از جمله فشار بر سر و صورت با پا ، ایستادن روی پا ها و کمر و نشستن روی پشت و کمر.

۹- اجبار به ایستادن روی یک پا بصورت متوالی به مدت طولانی ( ۱۸ ساعت ) .

۱۰- پرتاب کردن و هل دادن به صورتی که به دیوار برخورد کنند

۱۱- ندادن غذا به مدت ۴۸ ساعت .

۱۲- ضرب و شتم شدید حین انتقال به زندان به صورتی که مسئولین بند ۲۰۹ از تحویل گرفتن فرد اجتناب می کردند .

۱۳- اجبار دانشجویان به خواندن مقالات موهن با صدای بلند به طور مداوم و پس از آن اجبار به نوشتن آن مطالب و مقالات از حفظ

۱۴- ممانعت از ویزیت دانشجویان توسط پزشک بند و استفاده از دارو های مورد نیاز

۱۵- اجبار به انجام حرکات طاقت فرسا به مدت طولانی از قبیل نشستن و بلند شدن متوالی ، خم شدن و گرفتن مچ پا و …»

در آبان ماه گزارش کاملی از شکنجه ها با تائید دانشجویان بازداشتی منتشر گردید که در آن شکنجه و فشارهای روحی و روانی در پروسه بازجویی به این شرح اعلام شده بود:

۱- استفاده از چشم بند به استثنای لحظات حضور در سلول انفرادی حتی برای رفتن به حمام و دستشویی نیز می بایست از چشم بند استفاده می کردیم . در تمام طول بازجویی ها نیز چشم بند روی چشم بود و در حین نوشتن تنها به اندازه یکی دو انگشت اجازه داده میشد چشم بند را به طرف بالا بکشیم و از زیر چشم بند صفحات بازجویی را پاسخ دهیم.

۲- نگهداری در سلول چهار پنج متر مکعبی که نور کافی در آن وجود نداشت این سلول به دلیل کوچکی ، امکان هیچگونه تحرکی در آن وجود نداشت و فقط با یک لامپ کم نور به صورت شبانه روزی روشنایی اندکی ایجاد می کرد که به علت دراز مدت حضور در سلول موجب کاهش بینای شده است
۳- عدم تماس با خانواده و یا هر گونه ارتباط دیگر و ممانعت از اطلاع بازداشت و حضور در بند امنیتی ۲۰۹ تا ۲۵ روز ( مجید توکلی )

۴- طرح موارد بی ارتباط به پرونده و ایجاد ترس و هراس و بیان تهدید دیگران و تهدید به اعدام و فضا سازی های مرتبط برای باور پذیری این تهدیدات

۵- آزاد کردن و مشایعت تا بیرون درب ۲۰۹ و بازگرداندن مجدد به سلول انفرادی ( احمد قصابان )

۶- قرار دادن فرد بین اعتراف و آزادی دوستان در برابر پایداری و شکنجه دوستان

۷- عدم رسیدگی مناسب پزشکی و یا بی توجهی نسبت به برخی موارد پزشکی از زندانی در مورد اعتصابات نیز چنان بی توجهی صورت گرفت که وضعیت و شرایط بحرانی ایجاد شد ( مجید توکلی ) و این در حالی است که در شرایط اعتصاب غذا احتیاج به مراقبت بیشتری وجود دارد .

۸- تلقین اتفاقات ناگوار یا تعریف تهدیدات بیان مکرر از زبان نگهبانان با تحریک برنامه ریزی بازجو

۹- حرکت به صورت نشسته بر روی زمین در مسافت های طولانی و یا بالا و پائین رفتن از پله ها ( اصطلاحا پا مرغی )

۱۰- بیان تهدیداتی شامل بر اخراج پدر و برادر از محل کار و یا برادر و خواهر از محل تحصیل با ارائه مدارک اخراج

۱۱- نگهداشتن به مدت طولانی در اتاق بازجویی و در وضعیت انتظار و اضطراب شدید بدون مراجعه بازجو

۱۲- ایستادن مستمر و طولانی بیش از ۸ ساعت حین بازجویی بویژه بمنظور جلوگیری از خواب و بازجویی های طولانی ( مجید توکلی و احسان منصوری )

۱۳- فضا سازی در مورد بروز حوادث ناگوار برای اعضای خانواده و پخش صدای ضربان قلب در طول شب در سلول ( احمد قصابان ) و ایجاد زوزه های ممتد و ناله های خاص در طول شب

۱۴- انجام تنبهاتی چون نشستن و برخواستن پی در پی ، ایستادن بر یک پا و نگهداشتن دست در بالای سر جهت خلاصی از بازجویی های فنی و ضرب و شتم شدید

۱۵- بیان حضور مادر و وابستگان نزدیک و دوستان در زندان و شنیده شدن صدای گریستن یک زن از محلی در اتاق بازجویی به شکلی که ادعای حضور مادر را تائید نماید .

۱۶- انجام بازجویی های خاص و ویژه ی به نام بازجویی های فنی که در آن چند بازجو به صورت همزمان ( معمولا بیش از سه نفر ) با کشیدن ، هول دادن ، فریاد زدن در گوش، ضربات مشت و لگد و سوالات متعدد و متنوع به منظور آزار و اذیت . این بازجویی نتیجه ای جز از حال رفتن نداشت و احتمالا قصد اخذ مطلب در این مورد بازجویی وجود نداشته است و فقط جهت همکاری در بازجویی عادی از این روش استفاده میشده است ( مجید توکلی )

۱۷- شکنجه دوستان در نزدیکی محل بازجویی به طوری که صدای ضرب و شتم به وضوح شنیده میشد و حتی مواردی معدود حضور در شکنجه یکی از دوستان و پذیرش اتهامات به منظور جلوگیری از ادامه شکنجه ( حضور احمد قصابان در صحنه شکنجه مجید توکلی ) در برخی از موارد چون شنیدن صدای کوبیده شدن سر دوستان به دیوار بسیار سخت بود .

۱۸- تهدید و بازداشت اعضای خانواده و دوستان به منظور اخذ اطلاع و ایجاد فشار

۱۹- تحقیر و توهین و گفتن ناسزا به طوری که روال عادی بازجوها شده بود

۲۰- بیان الفاظ رکیک و توهین های مکرر بویژه نسبت به پدر و مادر ( در مورد مجید توکلی بیشتر بوده )

۲۱- تهدید به استفاده از ابزار و آلات غیر معمول بمنظور شکنجه از جمله شیشه نوشابه و تخم مرغ آب پز و یا تهدید به تجاوز چه توسط بازجو ها و چه از طریق قرار دادن در بند های خاص که بازجو عنوان می کرد .

۲۲- ضرب و شتم شدید در هنکام بازداشت و شدیدترن برخورد های ممکن در حین انتقال به زندان ( احسان منصوری )

۲۳- ضرب و شتم شدید ، ضربات سیلی به صورت و پشت گردن و فرق سر به تعداد زیاد طوری که آثار کبودی به وضوح در این موضع های بدن کاملا مشهود بود همچنین ضربات مشت ، فرق سر و پیشانی ، بازوها و لگد به پاها ، سینه و شکم به طوری که گاه در حین بازجویی زندانی از حال رفته و بر زمین می افتاد کوبیدن سر به دیوار و پرت کردن زندانی که در اوج اعصبانیت بازجو صورت می گیرد.

۲۴- گرفتن مو و بلند کردن از روی زمین و زدن مشت و سیلی های متوالی به صورت و پرت کردن روز زمین و تکرار این کار ( مجید توکلی )

۲۵- قرار دادن پا بر روی انگشتان دست و پا و یا قرار دادن زانو بر روی کمر و فشار شدید بر روی زندانی و همچنین قرار دادن ابزاری چون خودکار در بین انگشتان دست و فشار به دست که گاه به علت زخمهای ایجاد شده در دست عفونت شدید در انگشت ایجاد میشد که عامل آن بیشتر قرار گرفتن کفش کثیف بوده است ( احمد قصابان عفونت انگشت دست )

۲۶- قرار دادن پا بر روی سر و صورت پس از اینکه به واسطه شدت ضربات بر روی زمین افتاده و گاه در حین این عمل چنان رفتارهای زننده ای صورت میگرفت که مثلا کفش کثیف روی صورت کشیده میشد که ادامه بازجویی ممکن نبود و برای تمیز کردن سر و صورت به دستشویی رفته تا سر و صورت شسته شود ( مجید توکلی )

۲۷- بیدار کردن ناگهانی از خواب و انتقال ب حالت دو ( دویدن ) همراه با بازجویی و ضرب و شتم شدید که گاه منجر به بروز رعشه های ممتد و طولانی ، لرزش و عدم تکلم می گردید که با خوابانیدن و خوراندن آب ، چایی ، شکلات ، عسل سعی در کنترل این وضعیت میشدند ( مجید توکلی )

۲۸- در طول بازجویی گاه شدت ضربات و ضرب و شتم به حدی میرسید که به طور مکرر فرد از حال رفته و با آب و مواد شیرین به هوش می آمد و این امر گاه در طول یک بازجویی چند بار تکرار میشد .

۲۹- طولانی شدن بازجویی و ممانعت از خوابیدن که گاه این بازجویی های طولانی و بدون وقفه ۳۶ ساعت ( مجید توکلی ) و حتی ۴۸ ساعت ( احسان منصوری ) نیز میرسید ولی بازجویی ها ۱۲ تا ۱۴ ساعت بیشتر طول نمیکشید .

۳۰- بی توجهی به زخم های ایجاد شده موجب عفونت میشد که در این موارد توسط بهداری جراحی صورت میگرفت ( احمد قصابان ) و یا این بی توجهی ها نسبت به آسیب دیدگی های مفاصل و عضلات بود که مهم نشستن و ایستادن طولانی بود با این وجود فرد مجبور به نشستن و یا ایستادن طولانی می کردند ( مجید توکلی )

۳۱- پس از ضرب و شتم های صورت گرفته همیشه حداقل یک ساعت و گاه تا ۴ ساعت در اتاق بازجویی فرد نگه داشته میشد و برخی آثار مشهود تر از بین برود و یا در مقابل خونریزی های دهان و لب نیز سریعا در هر مقطع از بازجویی که بود سریعا به دستشویی و کاملا دهان شستشو داده میشد ( مجید توکلی ) در مورد لباس نیز تلاش برای تمیز کردن آن قبل از مراجعه به سلول صورت میگرفت .

۳۲- استفاده از صندلی برای ایجاد ضربات شدید ( مجید توکلی )

۳۳- استفاده از ابزار نوک تیز چون کلید برای فشار به بدن بویژه سر

۳۴- استفاده از شلاق ( احمد قصابان) و تهدید به اخذ حکم تعزیر ( شلاق ) از قاضی

۳۵- نبود شرایط مناسب بهداشتی از جمله کثیف بودن موکت کف اتاق و عدم وجود آب شرب و اجبار در استفاده از آب لوله کشی ۲۰۹ که آب چاه می باشد .

۳۶- قطع تلفن و ملاقات پس از اجازه آن توسط قاضی ( پس از دو ماه از بازداشت این اجازه داده شد ) در هر برهه ای که بازجوها می خواستند به منظور فشار

۳۷- انتقال به سلول انفرادی پس از انتقال به سوئیت جهت فشار و اخذ مطالب جدید

۳۸- حضور بازجوو یا نگهبان واسطه سیستم اطلاعاتی حین تماس های تلفنی ( ۱۰ دقیقه در هفته ) علاوه بر ضبط مکالمه جهت قطع تماس در صورت تمایل و همچنین حضور این افراد در ملاقات های ۲۰ دقیقه ای که هفتگی بود البته در نیمه دوم حضور در ۲۰۹ اجازه تلفن و ملاقات داده شد که به دلایل مختلف نیز از انجام آنها در برهه هایی ممانعت به عمل می آمد.»

36 دلیل بر اینکه لینوکس از ویندوز بهتر است!


36 دلیل بر اینکه لینوکس از ویندوز بهتر است!


خصوصیات هسته‌ی اصلی سیستم

۱- لینوکس مشکل ویروس ندارد!! و این به دلیل نبود ویروس برای لینوکس نیست، بلکه به این دلیل است که لینوکس خیلی ایمن تر است، و خیلی کمتر از ویندوز مستعد ویروس است!

۲- لینوکس نیازی به defrag کردن پارتیشن ها ندارد!!! فایل سیستم های لینوکس به نحوی طراحی شده اند که داده ها را طوری توی دیسک می نویسند که نیازی به ابزاری برای defrag کردن ندارد!!!

۳- در گنو/لینوکس هسته سیستم ،کرنل لینوکس، از محیط گرافیکی(X-Window) و از نرم افزار ها(OpenOffice.org) جدا است، پس هنگ (crash) کردن یکی از برنامه ها باعث هنگ کردن(crash) کل سیستم نمی شود، در ویندوز (ماکروسافت این را یکپارچگی می نامد!!!) اگر مرورگر وب هنگ کند کل سیستم هنگ می کند، و شما نیاز به ریستارت سیستم دارید!

۴- لینوکس نیازی به دوباره نصب شدن ندارد! در ویندوز اگر سیستم عامل خراب شود، هیچ راه ساده ای برای بازگردانی سیستم نیست، خیلی از مدیران پشتیبانی هیچ راهی غیر از دوباره نصب کردن سیستم ندارند! و این یعنی دوباره نصب کردن درایورها، نرم افزارها، و تنظیمات کاربری!! در لینوکس غیر از خرابی هارد دیسک، نیازی به دوباره نصب شدن سیستم نیست! خیلی از مشکلات در لینوکس بدون دوباره نصب کردن سیستم قابل حل هستند. اگر به هر دلیلی (شاید مثل من بخواهید از سوزه به اوبونتو و بعد به پارسیکس مهاجرت کنید!) شما نیاز به نصب دوباره دارید، با داشتن یک پارتیشن home جداگانه می توانید، تنظیمات خود را در همه‌ی توزیع ها داشته باشید!!!

۵- لینوکس نیازی به ریستارت ندارد!!! (مگر وقتی که کرنل جدید را نصب کردید و می خواهید از آن استفاده کنید) هرگاه برنامه ای هنگ یا کرش کرد تنها باید آنرا ریستارت کرد، و نیازی به ریستارت کل سیستم نیست!

۶- لینوکس می تواند از بیش از ۱۰۰ فایل سیستم مختلف بخواند. ویندوز محدود به دو، سه تا فایل سیستم خودش است!

۷- شما سورس کد برنامه را دارید، و اگر برنامه نویس باشید، می توانید آنرا بسته به نیاز خود بهتر کنید، ایراد های آن را برطرف کنید و… خیلی از کاربران معمولی فکر می کنند، این اصلا ضروری و کاربردی نیست، , ولی وقتی سازنده ی یک برنامه، پشتیبانی یک برنامه را برای فروش نسخه جدیدتر قطع می کند، متوجه اهمیت این موضوع می گردند.

۸- لینوکس می تواند در یک logical partition و یا روی هارد دیسک دوم سیستم بخوبی نصب گردد، ولی ویندوز تنها باید در یک پارتیشن اصلی(primary partition) سیستم نصب گردد!

۹- لینوکس را می توان روی یک تلفن همراه تا یک ابرکامپیوتر نصب کرد.

۱۰- لینوکس می تواند برنامه های حساس یک هواپیما را راه‌اندازی کند.

۱۱- باگ‌های لینوکس از معادل تجاری آن خیلی کمتر است، و این مهمترین دلیل پایداری آن است.

۱۲- شما می توانید آنرا به دوستان خود بدهید، و همه با هم از آن استفاده کنید، معلمانتان در مهدکودک و دبستان نمی گفتند وسایلتان را به دوستان خود بدهید، و با هم از آن استفاده کنید؟ لینوکس و متن‌باز دقیقا آنرا می خواهند، درحالی که اگر دیسک ویندوز خود را به دوستتان بدهید، شما را دزد می خوانند!!!
۱۳- هزینه لینوکس بسیار کم است، نه تنها سیستم عامل مجانی است، بلکه برنامه ها و ابزارها را نیز می توانید بطور رایگان تهیه کنید! ممکن است شما بخواهید برای پشتیبانی یا آموزش هزینه ای بپردازید ولی آن هم بسیار کمتر خواهد بود…

۱۴- لینوکس و ویندوز هر دو محیط شل دارند. (توی ویندوز آنرا command prompt می گویند) محیط های شل در لینوکس(مثل bash) خیلی قدرتمندتر هستند، و شما می توانید برنامه های کاملی با زبانهای اسکریپتی بنویسید. و این برای انجام اتوماتیک کارهای تکراری بسیار مفید است.

۱۵- لینوکس را می‌توانید از CD بوت کنید، ویا آنرا روی هارد دیسک نصب کنید.

۱۶- می دانید، در پس زمینه ویندوز راه هایی برای دسترسی مستقیم دولت ایالات متحده به داده های شما هر گاه که بخواهند وجود دارد؟؟؟(چگونه؟) آره این بطور پیش فرض توی ویندوز تعبیه شده است… ولی در لینوکس این امکان وجود ندارد!!! (بدلیل در دسترس بودن سورس کد برنامه…)

۱۷- لینوکس بطور داخلی(built in) مجازی سازی دارد. و شما می توانید بطور همزمان گونه های مختلفی از لینوکس، یا دیگر سیستم عامل ها را اجرا کنید.

۱۸- کرنل لینوکس تعداد عظیمی درایور سخت افزار های مختلفی را داراست، و برای استفاده از آنها شما نیازی به نصب هیچ چیز ندارید، در حالی که توی ویندوز برای استفاده از یک آداپتور بلوتوث شما باید درایور آنرا نصب کنید!


خصوصیات محیط دسکتاپ

۱۹- درحالی که هم لینوکس و هم ویندوز واسط گرافیکی دارند، ویندوز فقط یک واسط گرافیکی به شما ارائه می دهد. در لینوکس همه چیز قابل انتخاب است، و شما برای هرکاری تعداد عظیمی انتخاب های گوناگون دارید، و می توانید از هرکدام از چندین محیط و واسط گرافیکی‌ای که در دسترس دارید استفاده کنید.

۲۰- بیشتر توزیع های لینوکس به همراه تعداد زیادی نرم‌افزار و ابزار برای کارهای مختلف(مثل نرم‌افزار اداری OpenOffice.org) توزیع می گردند، نه تنها سیستم عامل آزاد و رایگان است، بلکه شما نیازی به پرداخت پول برای برنامه های کاربردی نیز ندارید… بله خیلی از این نرم‌افزار های آزاد/متن‌باز برای ویندوز هم وجود دارند(مثل OpenOffice.org یا Mozilla Firefox) ولی برای ویندوز شما نیاز دارید آنها را یافته، و دانلود و نصب کنید، در حالی که در اکثر توزیع های لینوکس آنها به طور پیش فرض نصب می باشند.

۲۱- در ادامه مطلب قبل باید گفت اکثر توزیع های لینوکس به همراه هزاران پکیج نرم افزارهای مختلف می آیند، در حالی که ویندوز حتی ابزارهای اولیه مثل یک ویرایشگر متن خوب ندارد. آره notepad هست، اگر شماnotepad رو نرم افزار خوبی بدونید!!! تفاوت در این است، پیدا کردن،پرداخت هزینه، دانلود کردن، و نصب کردن یا اینکه همه آنها توی DVD توزیع لینوکستان باشند، و شما تنها آنها را نصب کنید!

۲۲- OpenOffice.org که در لینوکس موجود است توانایی تبدیل سند شما بطور مستقیم به فرمت pdf را داراست، در حالی که در ویندوز باید یک برنامه‌ی اضافه خریداری یا دانلود و نصب کنید!

۲۳- موزیلا‌فایرفاکس که به همراه همه توزیع های لینوکس است، بسیار بسیار برتری هایی بر IE ی ویندوز دارد، (که بیان آنها خود مقاله ای بس عظیم است!) برای مطلع شدن از ۱۰۱ کار که فایرفاکس می‌تواند انجام دهد که IE نمی‌تواند اینجا را مطالعه کنید!!!

۲۴- مرور وب تنها بهتر نیست،که سریعتر نیز هست! بلکه شبکه در لینوکس خیلی سریعتر است.

۲۵- لینوکس به همراه بازی های خوبی نیز می آید! برای آشنایی با ۱۰ بازی برتر لینوکسی اینجا را مطالعه کنید!

۲۶- pidgin و kopete دو ابزار چت محبوب در لینوکس که قابلیت کار با همه‌ی پروتکل ها را دارا می باشند… و pidgin که نام قبلی آن Gaim بود برای ویندوز نیز وجود دارد…

۲۷- copy و paste اینجا ساده تر است… تنها متن را انتخاب کن، بعد با فشردن دکمه ی میانی موس هرجا که خواستی آنرا بچسبان(paste) … البته Ctrl+C و Ctrl+V برای کاربران تازه وارد موجود است…

۲۸- راه اندازی سیستمی مثل media center بسیار ساده است… شما نیازی به خرید نرم‌افزار های اضافه یا نصب یک سیستم عامل دیگر ندارید. برای تبدیل سیستم خود به یک کامپیوتر Media center این مطلب را بخوانید.

۲۹- همچنین لینوکس دارای یک محیط دسکتاپ سه‌بعدی قابل استفاده و خوب است، که کار کردن با سیستم را آسان تر می کند.

۳۰- متنی که یکبار کپی کرده اید را تا ساعاتی دیگر بارها می توانید استفاده کنید! با استفاده از ابزاری به نام Klipper که در محیط دسکتاپ KDE بطور پیش فرض نصب است. و برای مدیریت کلیپ برد سیستم است.

۳۱- مدیر فایل konqueror این امکان را به شما می دهد تا بطور گرافیکی ببینید هر فایل چقدر فضا اشغال کرده است. این برای فهمیدن سریع اینکه فضای این پارتیشن را کدام پوشه اشغال کرده و حذف موارد اضافه بسیار پرکاربرد است.


خصوصیات سمت سرور

۳۲- لینوکس های سرور در بر دارنده‌ی MySQL و PostgreSQL هستند، که ابزارهای مدیریت پایگاه های داده ای بسیار قوی ای هستند، و دیگر شما نیازی به خرید و نصب این ابزار یا وب سرور یا دیگر ابزار سمت سرور را ندارید…

۳۳- لینوکس برای محاسبات سنگین با استفاده از تکنیک کلاستر بندی کامپیوتر های استفاده می شود و بسیاری از ابرکامپیوتر ها در سراسر دنیا از لینوکس بعنوان سیستم عامل استفاده می کنند، ویندوز نمی تواند در این حد از سخت افزار را پشتیبانی کند.

۳۴- قابلیت پشتیبانی سیستم فایل ها، در حالی که فایل سیستم ntfs تا پارتیشنی به سایز ۱۶ ترابایت پشتیبانی می کند، فایل سیستم XFS در لینوکس پارتیشن های یک میلیون ترابایتی را پشتیبانی می کند!!! آره بیشتر از اون چیزیه که به ذهن برسه!!

۳۵- لینوکس می تواند تا ۱۰۲۴ پردازنده در یک کامپیوتر، را پشتیبانی کند، ویندوز هیچ گاه به مقداری در آن حدود نخواهد رسید!!!

۳۶- شما می توانید تنها با دستور dmidecode شماره سریال های سخت افزار ها و باقیه مشخصات سیستم را بفهمید!!!

منبع: http://mtux.wordpress.com


قوانینی که به بسیجی ها مصونیت قضایی میدهد .







ماده 1 :

به نيروي مقاومت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اجازه داده مي شود همانند ضابطين قوه قضاييه هنگام برخورد با جرائم مشهود در صورت عدم حضور ضابطين ديگر و يا عدم اقدام به موقع آنها و يا اعلام نياز آنان به منظور جلوگيري از امحا آثار جرم و فرار متهم و تهيه و ارسال گزارش به مراجع قضايي اقدامات قانوني لازم را به عمل آورند.

تبصره 1 : كليه ضابطين دادگستري و مراجع نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مكلفند در صورت ارجاع گزارش و يا تحويل متهمين در جرائم مشهود از سوي مسئولين مجاز رده هاي مقاومت نيروي مقاومت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي متهم را تحويل گرفته و گزارش بسيج را ضميمه مدارك ارسالي به مراجع قضايي نمايند.

تبصره 2 : تعيين رده هاي مقاومت مذكور در تبصره 1 به عهده فرماندهي نيروي مقاومت بسيج مي باشد.

تبصره 3 : نيروي مقاومت بسيج سپاه ، وظيفه فوق را از طريق افرادي كه آموزشهاي لازم را در اين زمينه فرا گرفته و مجوز مخصوص را از نيروي مزبور دريافت نموده باشند اجرا خواهد كرد. نيروهاي مذكور موظفند به هنگام برخورد با متهم مجوز مخصوص خود را در صورت مطالبه ارائه دهند.

ماده 2 :

هر گونه توهين و يا ايراد ضرب و شتم يا جرح به افراد موضوع اين قانون در حين انظام وظايف محوله در حكم توهين و مقابله با ضابطين دادگستري و مامورين دولتي و انتظامي بوده و با مرتكبين برابر مقررات كيفري مربوطه رفتار مي شود.

ماده 3 :

كليه افراد موضوع اين قانون چنانچه در حين انجام وظيفه يا به سبب آن كشته ، فوت و يا معلول و يا گروگان گرفته شوند حسب مورد شهيد و جانباز و آزاده شناخته شده و تحت پوشش بنياد شهيد انقلاب اسلامي و بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي و ستاد امور آزادگان قرار مي گيرند.

ماده 4 :

به منظور حمايت از افراد موضوع اين قانون دفاتر حمايت و خدمات حقوقي و قضايي بسيجيان در نيروي مقاومت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ارتباط با اجرا اين قانون تشكيل مي گردد.

تبصره : كارشناسان حقوقي اين دفتر بدون الزام به كسب پروانه وكالت از كانون وكلا مي توانند در كليه مراحل دادرسي از طرف افراد مذكور، به عنوان وكيل اقدام كنند.

ماده 5 :

نيروي مقاومت بسيج موظف است نسبت به جذب آحاد مردم از تمامي اقشار و صنوف و ايجاد رده هاي مقاومت در مساجد، ادارات ، كارخانجات ، و مراكز آموزشي اقدام نمايد و كليه مسئولين ادارات و نهادها و كارخانجات ، امور مساجد و مراكز آموزشي موظف به همكاري و فراهم نمودن تسهيلات و امكانات لازم موضوع اين قانون مي باشند.

ماده 6 :

آيين نامه اجرايي اين قانون ظرف مدت 2 ماه توسط ستاد مشترك سپاه و قوه قضاييه و وزارت كشور تهيه و به تصويب فرماندهي كل قوا مي رسد.

ماده 7 :

اعتبار مورد نياز اجراي اين قانون از رديف تقويت بنيه دفاعي در سال 1371 و براي سالهاي بعد از طريق افزودن 10% به هزينه ابطال تمبر در پرونده هاي كيفري منظور و در بودجه همه ساله پيش بيني مي گردد. قانون فوق مشتمل بر هفت ماده و چهار تبصره در جلسه روز سه شنبه اول دي ماه يك هزار و سيصد و هفتاد و يك مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 6/10/1371 به تاييد شوراي نگهبان رسيده است .

نقش بسیج در کودتای مخملی خامنه ای






آنچه ما شاهد آن هستیم کودتای همه جانبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است اما آنچه ما چیز زیادی در موردش نمی دانیم ساز و کارهای این نیروی نظامی فرهنگی عقیدتی و ... است که من سعی می کنم به طور خلاصه با ذکر برخی از اتفاقات این روزها آن را شرح دهم. این کار را نه در غالب یک داستان دروغین با ادبیاتی خاص بلکه صریحاً و گزیده انجام می دهم و امیدوارم خواندن این مطلب در تصمیم گیری های بدنه فعال جامعه مدنی و جنبش جمهوری خواهی ایران امروز کمک کند چه که بر من یکی حد اقل واضح است جز این قشر و نیروهای سایبری سپاه، کسی این روزها اینچنین در اینترنت لاغراندام ایران جستجو نمی کند.

در همان دو روز اول پس از کودتا ۲۲ خرداد نیروی انتظامی ناتوانی خود را در کنترل اوضاع تهران نشان داد. این ناتوانی خیلی هم ناگزیر نبود. مقصود من این است که به وضوح در نیروی انتظامی گرایشات مردمی جدی وجود دارد چه در بین نیروهای ضدشورش و باتوم به دست و چه در بخش فرماندهی. اگر همه دقت کنند می فهمند که یک هفته ای گذشت تا تازه این سردار احمدی یادش افتاد در مقابل میرحسین و مردم موضع گیری کند و احتمالاً این موضع گیری بر می گردد به یک تصفیه درونی در ناجا که من از چند و چون آن اطلاعی ندارم. وقتی کار از نیروی انتظامی بگذرد دیگر نوبت به سپاه پاسداران است تا وظیفه اش را در غالب تیتر "قرارگاه ثارالله" انجام دهد. قرارگاه ثارالله به ریاست جانشین فرمانده سپاه، تشکیل جلسه می دهد و شروع به مدیریت بحران تهران می کند. در این حالت کلیه نیروهای مسلح وظیفه فرمانبرداری از قرارگاه را دارند. این یعنی ارتش هم باید شرایط را بپذیرد اما دقیقاً نمی دانم تا چه حدی. مثلاً در تحرکات اخیر در حد قرض دادن چند کامیون، ارتش وارد عمل شد ولی این ابداً جای توضیح ندارد که به وضوح ارتش هیچ علاقه ای به دخالت در این امور را ندارد. خود سپاهی ها این ضرب المثل را بارها بلغور می کنند که اگر ارتش وفادار بود به شاه وفا می کرد. به خاطر همین کلاً ارتش زیاد در نظام بازی نیست. آنچه در تمام این سالها از دستگیری های امنیتی سپاه، در تهران شنیده اید یا چیزی به نام حفاظت اطلاعات سپاه کار همین قرارگاه ثارالله است که به شدت ثروتمند هم می باشد. امکانات بسیار زیادی در اختیار اوست. قرارگاه ثارالله برای سرکوب مردم این بار از بسیج استفاده می کند. نیروی انتظامی از این پس از دستورات فرماندهان سپاهی باید پیروی کنند که برایشان چندان خوشایند نیست. بسیج در صبح ۲۲ خرداد فراخوان همه جانبه انجام می دهد. می گویند که اگر بسیجی ها فراخوان را نپذیرند کارتشان باطل می شود!

نیروهای بسیجی در غالب های متفاوتی برای سرکوب آموزش دیده اند. از نیروهای هوابرد گرفته که به منظور ایستادگی در برابر هلیبرد (چتربازها) نظامی های آمریکایی و ناتویی و... آموزش دیده اند تا بسیجی های فعال و ساده که همین آموزش های پر و خالی کردن کلاشینکف و ... را تجربه کرده اند. کلیه این آموزش ها در همین پایگاه های کوچک بسیج انجام می شود و آموزش دیده ها هم هیچ کسی نیستند جز همین بچه های کم سن و سالی که می روند تا تعطیلات تابستان را در بسیج محله سپری کنند و البته بعضی هاشان سن و سال بیشتری پیدا می کنند و بخشی از زندگی خود را چه مالی و چه معنوی به بسیج پیوند می زنند. عمدتاً این نیروها از محلات پایین شهر تهران عضو گیری می شوند. مخصوصاً جنوب غرب تهران. خیلی کار سختی نیست با یک باتوم و گاز فلفل و اشک آور و کلاه ایمنی ضدشورش و کاور و گاهی کابل و چماق به جان مردمی بیفتی که قرار است راهپیمایی بی خشونت کنند و قرار نیست که سلاح حتی سلاح سرد حمل کنند! اما به محض اینکه مردم دست به سنگ می برند اوضاع این بسیجی ها خراب می شود. من این را توضیح می دهم.

تجهیز نیروهای سرکوبگر بسیجی در نواحی و حوزه ها و پایگاه های بسیج انجام می شود. اینجا بسیج زیرنظر سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ فعالیت می کند و فرمانده آن هم سردار عراقی نامی است. بعد از سپاه محمد رسول الله نوبت به نواحی می رسد. نواحی بسیج در تهران زیاد نیستند. هر ناحیه چند منطقه شهرداری را تحت پوشش قرار می دهد. و پس از ناحیه بسیج، نوبت به حوزه های مقاومت بسیج است و بعد از آن پایگاه ها که تعدادشان خیلی زیاد است. قرارگاه ثارالله به سپاه محمد رسول الله دستور می دهد و آن هم به نواحی و همین جوری دستور پایین می آید تا به همین همسایه ۱۵ ساله بسیجی ما و شما می رسد. ظهر روز ٣۰ خرداد ۱٣٨٨ کلیه این نیروهای بسیجی به منظور جلوگیری از ایجاد تجمعات پرجمعیت به مراکز مربوطه فراخوانده شده، تجهیز می شوند، نماز می خوانند، نهار می خورند، توجیه می شوند و بسم الله...

قبل از ساعت ۱۴ باید در خیابان های منتهی به خیابان انقلاب مستقر شوند. نیروی انتظامی کمی پیش تر این کار را انجام داده است. نیروهای انتظامی بسیار متفاوتند. آن ها به شدت آموزش دیده اند و خوب بلد هستند شورشی ها را متفرق کنند. برای همین است که به شما که مطمئنم در این اعتراضات شرکت کرده اید می گویم نیروی انتظامی با سپاه یک دست نیست و الا واقعاً نیازی به سپاه و بسیج و این حرفها نبود، نیروی انتظامی خیلی همه فن حریف تر از این حرفهاست. صحبت در مورد شکاف های موجود در نیروهای مسلح و غیرمسلح زیاد است. باور کنید بسیاری از این صحبت ها واقعیت محض هستند. به طور مثال واقعاً شهرداری با سرکوب مردم مشکل داشت. بسیجی ها بارها از همکاری ضمنی شهرداری تهران با مردم می نالیدند و این همکاری ها از پر نگه داشتن سطل های زباله بگیرید تا حتی ریختن و نگه داشتن مصالح ساختمانی از جمله سنگ و تمیز نکردن معابر از علائم خشونت برای فردای اتفاقات، باعث بر هم ریختگی اعصاب سرکوبگران بسیجی شده بود. این ها را بسیجی ها با عصبانیت بارها این طرف و آن طرف زمزمه می کنند. آن مرد یک چشم نیروی زمینی سپاه هم بی شک نارضایتی خود را از سرکوب اینچنینی بیان کرده بود. اما خب این نارضایتی ابداً منجر به استعفای او نشد. کلاً در سپاه به ندرت می شود با وجدان و مردم گرایی و این چیزها برخورد کرد. هیچ وقت روی این چیزها در مورد برادر سپاهی و بسیجی خیلی حساب باز نکنید. یک حالت حماقت عجیبی در این ها نهفته است مخصوصاً در بسیج. این حماقت از یک شستشوی مغزی بسیار عمیق حکایت دارد. منظور من از بسیج در جمله بالا به خصوص نیروهای خط آخر آنها بود که در پایگاه ها و... عضو گیری می شوند. تازگی ها بعد از دیدن این همه فاجعه، به خصوص کشته شدن ندا و آن بسیجی که از بالای بام در حال بستن رگبار به مردم بود و... برخی هاشان به این نتیجه رسیده اند که خدایی نکرده احیاناً این ها که ما زدیم و کشتیم مردم که نبودند؟! شما در برخورد با اکثر این موجودات واقعاً با یک پدیده عجیب به نام بی مغزی مواجه هستید. نیروهای نخبه را کنار بگذارید کلاً. بسیار اندکند. این را می گویم که لطفاً دیگر از این شعارهای بسیجی واقعی یا برادر بسیجی حمایت و این حرفها ندهید. تا اطلاع ثانوی هم روی آموزش دیده و ئیدئولوگ بودن اینها حساب نکنید. بسیاری از این نیروهای سرکوبگر که شما در لباس های رنگارنگ بسیج و سپاه دیدید با توجه به طبقه برآمده از آن دارای خصیصه ها و پروفایل های طبقاتی خود نیز می باشند که از آن جمله است عقده های سرکوب شده جنسی و تضادهای طبقاتی دیگر. وقتی پس از عملیات سرکوب با اینها می نشینی و حرف می زنی بسیاری شان از اندام دخترانی که گرفته اند حرف می زنند و با کلماتی نظیر جنده و فاحشه و... از آنها یاد می کنند و البته پسرهایی که همه شان قرتی هستند و بچه سوسولند و مایه دارند و ... . منظور من این است که خیلی هم در این بی مغزی ها پی یک ایدئولوژی انقلابی و اسلامی و اینها نگردید هر چند که کم و بیش همه شان از چنین چیزی با درجات بسیار متفاوت برخوردارند. آدم ها برای ایدئولوژی هاشان حاضرند بسیار خطر کنند و حتی جان دهند اما اگر امتحان کنید (که امیدوارم هیچ زمانی چنین نشود) یک بار همه تان در یکی از این تظاهرات ها با فریاد بلند و چماق به دست به سمت این ها یورش کنید می بینید چگونه همه شان فرار می کنند و تا جان دارند و نفس، می دوند! لمس اندام یک دختر بالا شهری که همیشه به دیده حقارت به چنین مردهایی نگاه می کرده خیلی هم ارزش ندارد که به خاطرش آدم بمیرد، اما به یک چنگ و دو تا سنگ می ارزد.

تعداد بسیجی های مستقر در خیابان ها یا محورهای عملیاتی نزدیک به خیابان آزادی و انقلاب شاید به ۲۰۰ هزار نفر هم رسیده باشد. عمدتاً این نیروها از ٣ ناحیه جنوب غرب تهران فراخوانده شده اند. کابل و باتوم و چماق دارند و برخی ها علی رغم تمام توصیه ها کلت های کمری خود را که در خر تو خر آباد بسیج به دست آورده اند به همراه دارند. مقرها هم یعنی نواحی و حوزه ها و پایگاه ها آماده باش هستند و نیروهای مسلح از آن ها پاسداری می کنند. حمله یه یکی از این حوزه ها منجر به کشته شدن چند نفر شد. زیرا این حمله، حمله به مقرهای نظامی تلقی می شود که همین طور هم هست. دستور این است که ابداً تجمعی شکل نگیرد که بگویند همه حرف رهبر را گوش داده اند. این نبرد روز ٣۰ خرداد برای بسیج تهران در حکم مرگ و زندگی بود. صددرصد توان بسیج تهران را در خیابان دیدید. در این هیچ شک نکنید. مردم پس از متواری شدن از محورهای عملیاتی انقلاب و آزادی به محل های بومی خود پناه می برند. مانند فلکه هفت حوض، صادقیه و شهرک قدس و سعادت آباد و ... در غرب مثلاً ناحیه قدس از پس این نیروهای عصبانی مردمی بر نمی آید. ناحیه قدس مربوط به مناطق شمال غرب تهران می شود. حوالی ساعت ۷-٨ شب اوضاع شهر تهران برای بسیج کاملاً بحرانی می شود و بوی سقوط بسیج به مشام می رسد. کل امکانات ته کشیده است و آن ها مجبورند از نیروهای بسیار عادی خود استفاده کنند، آن هم با کمترین امکانات. تمام این سرکوبها را همان سه- چهار ناحیه جنوب تهران انجام می دادند. اگر شورش ها به مناطق جنوبی تهران کشیده می شد و این نیروها مجبور به زمینگیری در مناطق خود می شدند شما در سقوط بسیج تهران شک نکنید. در تمام روز تمام فکر و ذکر فرماندهان همین بود که خدایی نکرده شورش به جنوب تهران کشیده نشود. این شانس با اینها همراه بود که مناطق جنوب تهران هنوز وارد این جنبش نشده اند و این دلایل مختلفی دارد. برای همین نیروهای این نواحی از یک منطقه به منطقه بعد برده می شدند تا کمی ها و کاستی های نواحی شمالی تر تهران را جبران کنند که این طور هم می شد. خشونت ها که از خیابان ها به کوچه ها کشیده می شد کاملاًً بسیج شکست خورده بود چون مردم از منازل خود به آنها حمله می کردند. با گلدان و سنگ و .. . برای همین بود که سریعاً دستور یورش به منازل از قرارگاه ثارالله صادر شد. این حملات مردمی از خانه ها به شدت در نیروهای بسیجی ترس و شکاف ایجاد کرده بود و خیلی هاشان هنوز نتوانسته اند آن را هضم کنند. حمله و ورود به منازل مردم از دیگر بدعت های قرارگاه ثارالله و سپاه بود که آن هم ادله دیگری است در باب اضطراب فرماندهان سپاه.

حالا بر فرض سقوط بسیج چه اتفاقی می افتاد؟! جواب این است که یک اتفاق بد و آن هم ورود نیروهای مسلح سپاه با دستور تیر به معابر شهری بود. تیپ های سپاه که حتی از شهرستان ها هم آمده بودند همه در مراکز نظامی و بعضاً غیرنظامی در انتظار سقوط بسیج برای یورش خشونت بار خود به اعتراض کنندگان به سر می بردند. اما شما فرض کنید در معابر شهری شهر بزرگی به نام تهران و پایتخت کشور نفت خیزی به نام ایران تانک و توپ دیده شود! این کار را برای ادامه حکومت بسیار سخت می کند. این نشان دهنده عینی وجود ناامنی و حکومت نظامی در کشور است که مقامات نظام هنوز از ارائه چنین تصویری به دنیا فرار می کنند و تا می توانند در حال پنهان کردن این حقیقت از جامعه جهانی هستند و این اهمیت نیروهای بسیجی را بیش از پیش نشان می دهد: بدن هایی که به جای تفنگ برای جنگیدن ارزان و بی هزینه در مقاطع حساس به کار گیری می شوند. این دید شدیداً ابزاری سپاه به این آدم های محروم از بسیاری چیزها را نشان می دهد.

خلاصه اگر قتل عامی هم در آن روز انجام شد کار بسیج بود و شکی نداشته باشید که سلاح های جور و واجور در دست این ها بسیار است و سلاح با کالیبر ۶-۷ میلیمتری هم دارند و ندا را همین ها شهید کردند چه بعد از این جنایت لو رفته با دستوراتی شروع به جمع آوری این سلاح ها نمودند.

بعد از سرکوب ٣۰ خرداد هم همگی شروع کردند به فازهای بعدی عملیاتشان که اسمش "جنگ روانی" است. جنگ روانی همین چیزی است که شما در تلویزیون و روزنامه جوان و کیهان می بینید. هدف جنگ روانی در وهله اول نپیوستن طبقات هنوز نپیوسته به جنبش، تحمیق بیشتر نیروهای بسیجی برای جانفشانی بیشتر و ناامیدی مردم معترض از توانشان برای ایجاد تغییر و افسردگی نیروهای پیشرو جنبش است. این کار را خیلی خوب بلدند و در وهله دوم بازسازی چهره مخدوش بسیج است. این کار را البته بلد نیستند چون این یکی را نمی شود درست کرد. می روند با مردم و کسبه و ورزشکاران و بازیگران مصاحبه می کنند و به زور از آنها می خواهند تا در این مصاحبه از بسیج تجلیل کنند! در طرف دیگر قضیه در روزنامه ها و تلویزیونشان شروع می کنند قهرمان سازی از این بسیجی ها که چطور شجاعانه و با خون خود جلو یک عده آدم خونخوار را گرفته اند! و البته این عده آدم خونخوار همان هایی هستند که مبارزه بدون خشونت را انجام می دادند. اگر چیزهای عجیب و غریبی خواندید که در آن شما و دوستانتان دراکولا یا زامبی تعبیر شده بودید و داشتید کودکان را در خیابان می خوردید تعجب نکنید! باور کنید وقاحت این جماعت در جنگ روانی بسیار عجیب و غریب است و واقعاً حدی ندارد. صدا و سیما به عنوان ارگان روابط عمومی سپاه را ببینید، مثلاً در همان دایره کشیدن حول صورت مردم که بیایید این ها را معرفی کنید! اینها همه پیش از این دستگیر شده بودند. آماری که سپاه در این روزها دستگیر کرده است بسیار زیاد است. دستگیرشدگان سپاه یا به ناجا تحویل داده می شدند یا به وزارت اطلاعات و یا به زندان های سپاه محمد رسول الله برده می شدند که خیلی هم شبیه زندان نیستند البته. خود سپاهی ها و بسیجی ها وقتی دارند با این وقاحت در جنگ روانی شان حقایق را قلب می کنند گاهی شرمشان می گیرد یا حتی منتظرند که مردم واکنشی نشان دهند و در پایان روز کاری شان نفس راحتی می کشند که دیدی این را هم نوشتیم کسی کاری به کار ما نداشت!

با تمام مسائلی که مطرح کردم یادتان باشد هرچند ناچیز اما چهره بسیج برای خود بسیجی های عادی هم خراب شده است. نه برای همه شان البته. مطمئناً پس از این به همین راحتی کسی نمی تواند اذعان کند که بسیجی است و حتماً از همسایه ها و دوستان خود خجالت خواهد کشید. این را من هنوز هیچ نشده عیناً دیده ام. آنها پس از این در عضوگیری به طور جدی مشکل خواهند داشت. درست است که برای خیلی ها می ارزد تا برای کم شدن طول خدمت سربازی و یا سهمیه دانشگاه و وام و اینجور چیزها بسیجی شوند اما آنها نمی دانستند که برای حفظ این عنوان باید خون ریزی کنند چه از خودشان و چه از دیگران! در نظر داشته باشید که تازه هنوز کسی خشن نشده است! پیروزی قطعی مردم در بی خشونت بودن اعتراضات است اما اگر داستان این تحرکات و تحولات به خشونت بکشد بر عکس آنچه تصور می شود در رویارویی با بسیج شکست صد در صدی در انتظار مردم نیست. بسیج چیز خاصی در مهار شورش های خیابانی نیست! اما قرار است آموزش ببیند و احتمالاً ‌این آموزش را ناجا بر عهده بگیرد.

نکته بسیار نارحت کننده برای فرماندهان و نخبگان بسیج عریان شدن حقیقت غیرمردمی بودن بسیج برای خود بسیجیان است. بسیجیانی بودند که در مورد نقش ابزاری خود به فرماندهان ذیربط شکایت کردند و البته نتیجه تصفیه آنان بود. این نارضیان به بدنه مردمی بر خواهند گشت. به هیچ وجه نمی توانند این ها را همیشه راضی نگه دارند. بله. در شرایط آرام می شود. چه که به اندازه کافی بسیجی بودن در یک شهر امن و آرام برای آدم فایده دارد اما با بحرانی شدن شرایط و بالا رفتن ریسک خیلی هم نمی شود کسر هزینه فایده را به نفع خود تنظیم کرد. عصبی شدن این نیروها در روزهای اخیر بسیار واضح است. که این در ایست و بازرسی ها کاملاً واضح است. بسیجی ها بسیار عصبی و هیستریک رفتار می کنند. پایتان را روی گاز بگذارید علی رغم تمام دستورات تفنگشان را بیرون می کشند! و این ها این روزها مخاطره جدی ای را برای فرماندهان ارشد به وجود آورده است. حقیقت این است نسل جدید تهرانی در بعضی چیزها خیلی شمال شهر و جنوب شهر ندارد. عصبی بودن بیش از حد و ریسک پذیری پایین و گرایشات فرد محور و ... برای همه مشترک است. با ادامه این روند کم کم درآمد های هنگفت سپاه از تجارت نفت و ... بحث روز بسیجی ها خواهد شد و متعاقباً اختلاف طبقاتی شدید بین خود نیروهای بسیجی و فرماندهان سپاه بیش از پیش مورد اعتراض واقع خواهد شد. حقیقت دیگر این است که اکثر این بسیجی ها که در سرکوب ها شرکت داشتند فقیرند! و فقیر به معنای واقعی کلمه فقیر است. این ها که حالا تبدیل به خاکریزهای اول فرماندهان عالی رتبه و سرداران سپاه شده اند نیازهای اساسی برای تحمل وضعیت موجود دارند که بعید است نظام از پس آنها بر بیاید. از طرفی ارتقاء سطح زندگی آنها هم باعث قرارگرفتنشان در مدار گردش اطلاعات می شود که این نیز سبب افزایش آگاهی و کسب هر چیز دیگری است که برای عدم پذیرش دستورات فرماندهان کافی است. روز ٣۰ خرداد برای مجموعه عظیمی چون سپاه یک روز تاریخی بود چه که از نظر من آنها را در یک خیابان یک طرفه جدا شونده از نیروهای مردمی خود قرار داد.

در پایان نگارنده به عنوان یک خس و خاشاک مطمئن است که روزهای پر شکوهی را در پیش دارد و از اینکه در طول مدت زندگی او چنین اتفاقی افتاده خوشحال است و حاضر نیست شخصاً چنین فرصت تاریخی ای را از دست بدهد. خیلی که شرایط زندگی در این روزها سخت می شود ناخودآگاه صدای استاد شجریان در ذهنش طنین می اندازد که با همان زیبایی همیشه اش گفت: "این صدا برای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک باقی خواهد ماند." و تمام بیانیه های میرحسین عزیز و کروبی نازنین را مرور می کند و تمام تصاویری که در طول این روزهای تاریخی با مردم تصویر کرده است را یکی یکی ورق می زند. خیسی چشمش را پاک می کند. چراغ را خاموش می کند و همراه چند نفر دیگر سرش را از پنجره بیرون می کند و منتظر ساعت ۱۰ شب می ماند.

همه چیز درباره سانتریفوژ




سوخت هسته اي چيست


ماده‌اي كه به عنوان سوخت در راكتورهاي هسته‌اي مورد استفاده قرار مي‌گيرد بايد شكاف پذير باشد يا به طريقي شكاف پذير شود.235U شكاف پذير است ولي اكثر هسته‌هاي اورانيوم در سوخت از انواع 238U است.

نحوه آزاد شدن انرژي هسته‌اي

مي‌دانيم كه هسته از پروتون (با بار مثبت) و نوترون (بدون بار الكتريكي) تشكيل شده است. بنابراين بار الكتريكي آن مثبت است. اگر بتوانيم هسته را به طريقي به دو تكه تقسيم كنيم، تكه‌ها در اثر نيروي دافعه الكتريكي خيلي سريع از هم فاصله گرفته و انرژي جنبشي فوق العاده‌اي پيدا مي‌كنند. در كنار اين تكه‌ها ذرات ديگري مثل نوترون و اشعه‌هاي گاما و بتا نيز توليد مي‌شود. انرژي جنبشي تكه‌ها و انرژي ذرات و پرتوهاي بوجود آمده ، در اثر برهمكنش ذرات با مواد اطراف ، سرانجام به انرژي گرمايي تبديل مي‌شود. مثلا در واكنش هسته‌اي كه در طي آن 235U به دو تكه تبديل مي‌شود، انرژي كلي معادل با 200MeV را آزاد مي‌كند. اين مقدار انرژي مي‌تواند حدود 20 ميليارد كيلوگالري گرما را در ازاي هر كيلوگرم سوخت توليد كند. اين مقدار گرما 2800000 بار برگتر از حدود 7000 كيلوگالري گرمايي است كه از سوختن هر كيلوگرم زغال سنگ حاصل مي‌شود.

كاربرد حرارتي انرژي هسته‌اي


گرماي حاصل از واكنش هسته‌اي در محيط راكتور هسته‌اي توليد و پرداخته مي‌شود. بعبارتي در طي مراحلي در راكتور اين گرما پس از مهارشدن انرژي آزاد شده واكنش هسته‌اي توليد و پس از خنك سازي كافي با آهنگ مناسبي به خارج منتقل مي‌شود. گرماي حاصله آبي را كه در مرحله خنك سازي بعنوان خنك كننده بكار مي‌رود را به بخار آب تبديل مي‌كند. بخار آب توليد شده ، همانند آنچه در توليد برق از زعال سنگ ، نفت يا گاز متداول است، بسوي توربين فرستاده مي‌شود تا با راه اندازي مولد ، توان الكتريكي مورد نياز را توليد كند. در واقع ، راكتور همراه با مولد بخار ، جانشين ديگ بخار در نيروگاه‌هاي معمولي شده است.

سوخت راكتورهاي هسته‌اي


ماده‌اي كه به عنوان سوخت در راكتورهاي هسته‌اي مورد استفاده قرار مي‌گيرد بايد شكاف پذير باشد يا به طريقي شكاف پذير شود.235U شكاف پذير است ولي اكثر هسته‌هاي اورانيوم در سوخت از انواع 238U است. اين اورانيوم بر اثر واكنشهايي كه به ترتيب با توليد پرتوهاي گاما و بتا به 239Pu تبديل مي‌شود. پلوتونيوم هم مثل 235U شكافت پذير است. به علت پلوتونيوم اضافي كه در سطح جهان وجود دارد نخستين مخلوطهاي مورد استفاده آنهايي هستند كه مصرف در آنها منحصر به پلوتونيوم است.
ميزان اورانيومي كه از صخره‌ها شسته مي‌شود و از طريق رودخانه‌ها به دريا حمل مي‌شود، به اندازه‌اي است كه مي‌تواند 25 برابر كل مصرف برق كنوني جهان را تأمين كند. با استفاده از اين نوع موضوع ، راكتورهاي زاينده‌اي كه بر اساس استخراج اورانيوم از آب درياها راه اندازي شوند قادر خواهند بود تمام انرژي مورد نياز بشر را براي هميشه تأمين كنند، بي آنكه قيمت برق به علت هزينه سوخت خام آن حتي به اندازه يك درصد هم افزايش يابد.

مزيتهاي انرژي هسته‌اي بر ساير انرژيها


بر خلاف آنچه كه رسانه‌هاي گروهي در مورد خطرات مربوط به حوادث راكتورها و دفن پسماندهاي پرتوزا مطرح مي‌كند از نظر آماري مرگ ناشي ازخطرات تكنولوژي هسته‌اي از 1 درصد مرگهاي ناشي از سوختن زغال سنگ جهت توليد برق كمتر است. در سرتاسر جهان تعداد نيروگاههاي هسته‌اي فعال بيش از 419 مي‌باشد كه قادر به توليد بيش از 322 هزار مگاوات توان الكتريكي هستند. بالاي 70 درصد اين نيروگاه‌ها در كشور فرانسه و بالاي 20 درصد آنها در كشور آمريكا قرار دارد.

همجوشي خورشيد و ستارگان


سالهاست كه دانشمندان واكنشي را كه در خورشيد و ستارگان رخ داده و در آن انرژي توليد مي كند كشف كرده اند. اين واكنش عبارت است از تركيب (برخورد) هسته هاي چهار اتم هيدروژن معمولي و توليد يك هسته اتم هليوم.اما مشكلي سر راه اين نظريه است.
بالا ترين دمايي كه در خورشيد وجود دارد مربوط به مركز آن است كه برابر 15ضرب در 10 به توان 6 مي باشد.در حالي كه در ستارگان بزرگتر اين دما به 20 ضرب در ده به توان 6 مي رسد. به همين خاطر تصور بر اين است كه آن واكنش معروف تركيب چهار اتم هيدروژن معمولي و توليد يك اتم هليم در ساير ستارگان بزرگ نيست كه باعث توليد انرژي مي شود. بلكه احتمالا چرخه كربن در آنها به كمك آمده و كوره آنها را روشن نگه مي دارد.منظور از چرخه كربن آن چرخه اي نيست كه روي زمين اتفاق مي افتد. بلكه به اين صورت است كه ابتدا يك اتم هيدروژن معمولي با يك اتم كربن C12 تركيب مي شود (همجوشي) و يك اتم N13 به علاوه يك واحد گاما را آزاد مي كند. بعد اين اتم با يك واپاشي به يك اتمC13به علاوه يك پوزيترون و يك نوترينو تبديل مي شود.بعد اينC13دوباره با يك اتم هيدروژن تركيب مي شود وN14و يك واحد گاما حاصل مي شود.دوباره در اثر تركيب اين نيتروژن با يك هيدروژن معمولي اتمO15و يك واحد گاما توليد مي شود.O15واپاشي كرده و N15به علاوه يك پوزيترون ويك نوترينو را بوجود مياورد.و دست آخر با تركيب N15با يك هيدروژن معموليC12به علاوه يك اتم هليوم بدست مي آيد.

محصور سازي


مشكلي اساسي سر راه همجوشي هسته‌اي است ; مي دانيدهسته ازذرات ريزي تشكيل شده است كه پروتون ونوترون جزءلاينفك آن هستند.نوترون بدون بار وپروتون با بار مثبت كه سايربارهاي مثبت رابه شدت از خود ميراند.مشكل مشخص شد؟ بله…اگرپروتونها (هسته هاي هيدروژن) يكديگررادفع ميكنند چگونه ميتوان آنهارا در همجوشي شركت داد؟
همانطوركه حدس زديد راه حل اساسي آن است كه به اين پروتونها آنقدر انرژي بدهيم كه انرژي جنبشي آنها بيشتر از نيروي رانش كولني آنها شود و پروتونها بتوانند به اندازه كافي به هم نزديك شوند. حال چگونه اين انرژي جنبشي را توليد كنيم؟ گرما راه حل خوبيست. در اثر افزايش دما جنب و جوش وبه عبارت ديگرانرژي جنبشي ذرات بيشتر و بيشتر ميشود به طوري كه تعداد برخوردها و شدت آنها بيشتر و بيشتر ميشود.به نظر شما آيا ديگر مشكلي وجود ندارد؟ خير,مسئله اساسيتري سر راه است.
يك سماور پر از آب را تصور كنيد.وقتي سماور را روشن مي كنيد با اين كار به آب درون سماور گرما ميدهيد(انرژي منتقل مي كنيد).در اثر اين انتقال انرژي دماي آب رفته رفته بالاتر مي رود و به عبارتي جنب و جوش مولكولهاي آب زياد مي شود.در اين حالت بين مولكولهاي آب برخوردهايي پديد مي آيد.هر مولكول كه از شعله(يا المنت يا هر چيز ديگري)مقداري انرژي دريافت كرده است آنقدر جنب و جوش مي كند تا بالاخره (به علت محدود بودن محيط سماور و آب)انرژي خود رابه ديگري بدهد.مولكول بعدي نيز به نوبه خود همين عمل را انجام ميدهد.بدين ترتيب رفته رفته انرژي منبع گرما در تمام آب پخش مي شود و دماي آب بالا ميرود.خوب يك سوال:آيا وقتي بدنه سماور را لمس مي كنيم هيچ گرمايي حس نمي كنيم؟…بله حس ميكنيم.دليلش هم كه روشن است.برخورد مولكولهاي پر انرژي آب با بدنه سماور و انتقال انرژي خود به آن.هدف ما از روشن كردن سماور گرم كردن آب بود نه سماور.اميدوارم تا اينجا پاسخ اولين مشكل اساسي بر سر راه همجوشي را دريافت كرده باشيد.بله اگر اگر با صرف هزينه و زحمت بالا سوخت را به دمايي معادل ميليونها درجه كلوين برسانيم آيا اين اتمها آنقدر صبر خواهند كرد تا با ديگر اتمها وارد واكنش شوند يا در اولين فرصت انرژي بالاي خود را به ديواره داده وآن را نا بود ميكند؟(...شما بوديد چه مي كرديد؟؟؟...).بنابر اين نياز به ((محصور سازي)) داريم; يعني بايد به طريقي اجازه ندهيم كه اين گرما به ديواره منتقل شود.

رسيدن به دماي بالا


شروع واكنش همجوشي به دماي بسيار بالايي نيازمند است.درست است كه دماي پانزده ميليون درجه دماي بسيار بالايست و تصور بوجود آوردنش روي زمين مشكل و كمي هم وحشتناك مي باشد ولي معمولا در زندگي روزمره دور و برمان دماهاي خيلي بالايي وجود دارند و ما از آنها غافليم.مثلا وقتي در اثر اتصالي سيمهاي برق داخل جعبه تقسيم ميسوزد وشما صداي جرقه آنرا ميشنويد و پس از بررسي متوجه مي شويد كه كاملا ذوب شده فقط به خاطر دماي وحشتناكي بوده كه آن تو به وجود آمده.شايد باور نكنيد ولي اين دما به حدود سي-چهل هزار درجه كلوين ميرسد.البته اين دما براي همجوشي حكم طفل ني سواري را دارد.يا اينكه مي توانيم با استفاده از ولتاژهاي بسيار بالا قوسهاي الكتريكي را از درون لوله هاي مويين عبور بدهيم.به اين ترتيب دماي هواي داخل لوله كه اكنون به پلاسما تبديل شده به نزديك چند ميليون درجه مي رسد.(كه باز هم براي همجوشي كم است).يكي از بهترين راهها استفاده از ليزر است.مي دانيد كه ليزرهايي با توانهاي بسيار بالا ساخته شده اند.مثلا نوعي از ليزر به نام ليزر نوا(NOVA)مي تواند در مدت كوتاهي انرژي اي معادل ده به توان پنج ژول توليد كند.اما بازهم در كنار هر مزيت معايبي هست.مثلا اين ليزر تبعا انرژي زيادي مصرف ميكند كه حتي با صرف نظر از آن مشكل ديگري هست كه ميگويد اگر انرژي توليدي ليزر در آن مدت كوتاه بايد تحويل داده بشود پس براي برقرار ماندن معيار لاوسن (حالا كه مدت زمان محصور سازي پايين آمده)بايد چگالي بالا تر برود.كه در اين مورد از تراكم و چگالي جامد هم بالا تر ميرود.

انواع واكنشها


براي بهينه سازي كار رآكتورهاي همجوشي و افزايش توان خروجي آنها راههاي متعددي وجود دارد.يكي از اين راهها انتخاب نوع واكنشيست كه قرار است در رآكتور انجام بشود.
ظبق تصوير زير نوعي از واكنش همجوشي بصورتيست كه در آن دو هسته سبك با يكديگر واكنش داده و يك هسته سنگين تر را بوجود مياورند.يعني حاصل تركيب دو هسته دوتريم و توليد يك هسته ترتيم به علاوه يك هسته هيدروژن معموليست. اين واكنش انرژي ده مي باشد.چون تفاوت انرژي بستگي هسته سنگين تر وهسته هاي سبكتر مقداري منفيست.
در اين واكنش مقدار انرژي اي توليدي برابر4MeVمي باشد.
قبلا گفته شد كه بايد براي انجام همجوشي هسته ها به اندازه كافي به هم نزديك بشوند.اين مقدار كافي حدودا معادل3fmمي باشد.چون در اين فاصله ها انرژي پتانسيل الكترواسناتيكي دو دوترون در حدود 0.5MeVهست پس مي توانيم با اين مقدار انرژي دادن به يكي از دوترونها دافعه كولني بين دوترونها ر شكسته و واكنش را شروع كنيم كه بعد از انجام مقدار4.5MeVتوليد مي شود.(0.5MeVانرژي جنبشي به علاوه 4MeVانرژي آزاد شده)
مي توانيم رآكتور خود را طوري طراحي كنيم كه دور ديواره بيروني آن ليتيم مايع تحت فشار جريان داشته باشد.اين ليتيم مايع گرماي توليدي اضافي را از واكنش گرفته و به آب منتقل مي كند و با تبديل آن به بخار باعث مي شود كه توربين و ژنراتور به حركت درآيند و برق توليد بشود.

اما چرا ليتيم؟


قبلا ديديد كه مقرون به صرفه ترين واكنش در رآكتور همجوشي واكنش دوتريم . ترتيم است.در اين واكنش ديديد كه يك نوترون پر انرژي توليد مي شد.اين مساله يعني نوترون زايي مي تواند سبب تضعيف بخشهايي از رآكتور شود.از طرفي براي محيط زيست و مخصوصا سلامتي كساني كه در اطراف رآكتور فعاليت مي كنند بسيار مضر است.اما اگر ليتيم را به عنوان خنك كننده داشته باشيم اين جريان ليتيم همچنين نقش مهم كند كنندگي را بازي خواهد كرد.به اين صورت كه با نوترون اضافي توليد شده در واكنش تركيب شده و سوخت گران قيمت و بسيار كمياب رآكتور رو كه همان ترتيم است توليد مي كند.واكنش دقيق آن به شكل زير است.البته در اين مورد بايد ضخامت ليتيم مايع در جريان حداقل يك متر باشد.


انواع رآكتور


توكامك يكي از انواع رآكتورهاي همجوشي هسته ايست كه عمل محصورسازي را به خوبي انجام ميدهد.طرح توكامك در دهه پنجاه ميلادي توسط روسها پيشنهاد شد. واژه توكامك از واژه هاي "toroidalnaya ", "kamera ", and "magnitnaya " به معني " اتاقك مغناطيسي چنبره اي " گرفته شده است.
يكي از دلايل و توجيحاتي كه براي چنبره اي بودن محفظه هاي محصور سازي مي شود بيان كرد اين است كه : توپ پر مويي را تصور كنيد كه شما قصد داريد موهاي اين توپ را شانه بزنيد. شما هر طور و از هر طرف كه بخواهيد اين كار بكنيد هميشه دو طرف از موهاي توپ شانه نشده و نامنظم باقي مي ماند.حال به جاي توپ فرض كنيد كه يك كره مغناطيسي داريم .ميخواهيم كه بردارهاي ميدان در سراسر اطراف اين كره يكنواخت و منظم باشند(در واقع همه در يك جهت باشند).بنا به مثال اين كار غير ممكن بوده ونا منظمي در دو طرف كره باعث عدم پايداري محصور ساز مي شود.ولي در يك محصور ساز چنبره اي چنين مشكلي وجود ندارد و يكنواختي ميدان سراسر محصور ساز(توكامك)باعث پايداري آن مي شود.مهم ترين و حياتي ترين وظيفه يك ابزار همجوشي پايدار نگه داشتن پلاسما است.

اسفرومك


اسفرومك نوع ديگري از رآكتورهاي همجوشيست كه بر خلاف توكامك كه چنبره ايست شكلي كروي دارد.البته تفاوت اسفرومك با توكامك در اين است كه در مركز اسفرومك هيچ جسم مادي اي وجود ندارد.
اسفرومك متاسفانه با بي مهري مواجه شد و به اندازه توكامك مورد توجه واقع نشد.در حالي كه اسفرومك مدت زيادي بعد از توكامك اختراع شد.
در دهه گذشته اغلب تحقيقات در بخش انرژي همجوشي مغناطيسي روي توكامك چنبره اي شكل براي رسيدن به واكنشهاي همجوشي در سطح بالا متمركز شده است.
كار توكامك در ايالات متحده وخارج آن ادامه دارد ولي سازمان دانشمندان انرژي همجوشي در حال بازديد از اسفرومك هستند.
قسمت زيادي از علاقه تجديد شده به پروژه اسفرومك روي تحقيقات فعالي در لاورنس ليورمور در گروهي به نام SSPX (Sustained Spheromak Physics Experiment) متمركز شده است.SSPX در 14ژوئن 1999 در مراسمي با حضور نماينده اي از DOE و با همكاري دانشمنداني از Sandia و آزمايشگاه ملي لس آلاموس آغاز به كار كرد.SSPX يك سري از از آزمايشات است كه براي اين طراحي شده كه توانايي اسفرومك را در اين مورد كه اسفرومك چقدر اين كيفيت را داراست كه پلاسما هاي داغ سوخت همجوشي را درون خود داشته باشد مشخص كند .
به عقيده رهبر پروژه SSPX آقاي David Hill توكامك با دماي بالايي كه در آن قابل دسترسيست (بيشتر از 100ميليون درجه سلسيوس كه بارها بيشتر از دماي مركز خورشيد است)فعلا برنده جريان رهبري پروژه هاي همجوشي به حساب مي آيد.با اين حال ميدانهاي مغناطيسي توكامك بوسيله كويل (سيم پيچ) هاي بيروني بسيار بزرگ كه چنبره رآكتور را كاملا احاطه مي كنند توليد مي شوند.اين كويل هاي بسيار بزرگ هزينه بسيار زياد و بي نظمي و اختلالاتي در كار رآكتور خواهند داشت.
در حالي كه اسفرومك ها پلاسماي بسيار داغ را در يك سيستم ميدان مغناطيسي ساده و فشرده كه فقط از يك سري ساده از كويل هاي كوچك پايدار كننده استفاده ميكند بوجود مي آورد.ميدانهاي مغناطيسي قوي لازم درون پلاسما با چيزي كه دينام مغناطيسي ناميده مي شود توليد مي شوند.

انرژي‌ده كردن


مي دانيد درنوعي از رآكتورهاي شكافت هسته اي بوجود آوردن زنجيره واكنشها بوسيله برخورد دادن يك نوترون پر انرژي با هسته يك اتم اورانيم235 انجام مي شود.به اين صورت كه وقتي كه اين نوترون وارد هسته اتم اورانيوم235 مي شود آن را به يك هسته اورانيم236 تبديل ميكند.از آنجا كه اين هسته ناپايدار است به سرعت واپاشي مي كرده و اتمهاي سبكتري به همراه سه نوترون پر انرژي ديگر را توليد مي كند.
توضيح كاملتر اينكه در هسته هاي سنگين پايدار مثل اورانيوم بين نيروهاي الكترواستاتيكي كه مايل هستند ذرات تشكيل دهنده اتم را از هم دور كنند و نيروي هسته اي كه آنها را كنار هم نگه ميدارد تعادل بسيار حساسي وجود دارد كه اين تعادل رو مي توانيم براحتي و به روشي كه گفته شد به هم زده و واكنش شكافت هسته اي را شروع كنيم.واكنش حاصل از يك اتم با توليد كردن سه نوترون پر انرژي ديگر باعث ميشود سه اتم اورانيم ديگر وارد واپاشي بشوند.به همين ترتيب واكنش اصطلاحا زنجيره اي ميشود.
قدر مسلم يك رآكتور همجوشي ايده آل رآكتوريست كه در آن واكنشهاي زنجيره اي داريم. در واقع هدف اساسي در راه ساخت رآكتور همجوشي هسته اي زنجيره اي كردن آن است.اگر قرار باشد كه ما در اين راه انرژي صرف كنيم تا يك مقدار كمتر از آن را بدست بياوريم مطمئنا اين واكنش نه زنجيره ايست نه مفيد.دانشمندان اين رشته مفهومي به نام گيرانش را تعريف كرده اند كه به معني اين است كه مقداري انرژي صرف شروع واكنش كنيم و انرژي بيشتر از سلسله واكنشها بگيريم.در واقع در شرايط گيرانش واكنش زنجيره اي ميشود.يعني نه تنها انرژي توليدي يك واكنش براي انجام واكنش بعد كافيست بلكه مقدار زيادي از آن هم اضافه است وميتواند در اختيار ما براي توليد برق قرار بگيرد.
اگر بخواهيم توكامك يا هر وسيله ديگر كه همجوشي در آن انجام مي شود توان مفيد داشته باشد يعني به ما انرژي بدهد بايد شرايط خاصي داشته باشد. براي آنكه احتمال برخورد ذرات(يونهاي) نامزد همجوشي بالا برود اولا بايد دماي خيلي بالايي درون آن توليد بشود و رآكتور هم بتواند بخوبي دماي بالا را تحمل كند.(اين دما در محدوده ده به توان هشت درجه كلوين مي باشد!)دوما رآكتور بايد اين توانايي را داشته باشد كه درونش چگالي زياد از يونها را وارد كرد و سوم اينكه زمان محصور سازي در آن طولاني باشد.
دماي بالا براي آن است كه بتوانيم تقريبا مطمئن باشيم كه مي توانيم از سد محكم پتانسيل كولني هسته ها بگذريم.چگالي زياد هم براي اين است كه هر چه بيشتر احتمال برخورد هاي كارا بالا برود.
در اين مسير قانوني وجود دارد كه نام آن معيار لاوسون است.به كمك اين معيار مي شود محاسبه كرد كه آيا شرايط طوري هست كه واكنش به گيرانش برسد يا نه.
معيار لاوسن = بايد: مقدار چگالي*مدت زمان محصور سازي > ده به توان20ذره در متر مكعب باشد تا اين واكنش به گيرانش برسد(البته بستگي مستقيم با دماي پلاسما دارد)
اما به طور دقيق تر:
براي رسيدن به شرايط مطلوب درواكنشهاي گرما هسته اي كه در آنها از سوخت دوتريم - ترتيم استفاده مي شود دماي پلاسما (T) بايد در محدوده يك الي سه ضرب در ده به توان هشت درجه كلوين و زمان محصورسازي(تي اي)(تي انديس E) بايد در حدود يك الي سه ثانيه و چگالي (n) بايد حوالي يك الي سه ضرب در ده به توان بيست ذره بر متر مكعب باشد.براي آغاز به كار رآكتور يعني براي رسيدن به كمينه دماي حدود ده به توان هشت كلوين بايد از وسيله گرما ساز كمكي استفاده كرد. بعد از محترق شدن سوخت مخلوط پلاسما با ذرات آلفايي كه در اثر احتراق اوليه بوجود اومده اند گرم شده و مي توانيم دستگاه كمكي را از مدار خارج كنيم.از آن به بعد سرعت فعاليتهاي همجوشي با افزايش دادن چگالي پلاسما افزايش پيدا مي كند.با اين وجود افزايش چگالي به بالاي مرزهاي تعيين شده و مطمئن به معني به هم خوردن پايداري پلاسما و يا اينكه خاموش شدن رآكتور را در پي خواهد داشت يا فاجعه.به عبارت ديگه (در صورت افزايش چگالي پلاسما) براي پايدار كردن پلاسما زمان محصور سازي و دماي احتراق و صد البته حجم پلاسما و نقطه پايداري پلاسما با افزايش چگالي بالا تر رفته و شرايط را براي كار سخت تر مي كند. به حالت تعادل در آوردن اين ملزمات با شكل بندي رآكتور در كوچكترين اسپكت ريتو كه به شكل بندي مغناطيسي آن بستگي دارد مقدور ميشود.
نسبت R به a را اسپكت ريتو مي گويند


نويسنده: امير حكيمي

بايگانی وبلاگ


این وبلاگ به این آدرس خاکستر سوزان منتقل شده است لطفا از آن هم بازدید کنید .