مرتضی کاظمیان
«16 آذر»ی دیگر در پیش است. «16 آذر»ی که بهخاطر رویدادهای پس از انتخابات 22خرداد و شکلگیری یک جنبش اعتراضی (جنبش سبز) در ایران امروز، معنادار از سالهای پیش شده است. در آستانهی این روز مانا، با احترام به شهدای آذر 1332، آن «سه آذر اهورایی»، و تمامی شهدای جنبش دانشجویی در ایران، ملاحظات دهگانهی زیر مطرح میشود:
1. جنبش دانشجویی هیچگاه یک جنبش صنفی صرف نبوده است. برخی از ویژگیها و شاخصهها، دانشجویان را با تحولات اجتماعی_سیاسی درگیر میکند و گره میزند. مستقل از کمالجویی و آرمانخواهی دانشجویان و شور و انگیزه و انرژی ایشان برای حضور در صحنههای اجتماعی (که بیارتباط با سن آنان نیست)، برخی علل و عوامل از جمله آگاهی نسبی دانشجویان از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور (که میتوان ادعا کرد از متوسط آگاهی جامعه، کمتر نیست)، جایگاه دانشجویان بهمثابهی «روشنفکران توزیعکننده»، و امکان ارتباط و همفکری بیشتر دانشجویان در محیط دانشگاه و خوابگاه، خود بهخود بستر لازم برای نقد «وضع وجود» و تلاش برای دستیابی به «وضع مطلوب» را فراهم میآورد و دانشجو را چونان کنشگری مدنی در متن رویدادهای سیاسی_اجتماعی مینشاند.
قابل اشاره است، هنگامی دانشجو پا به دانشگاه مینهد که مطابق قانون، واجد شرایط سنی مشارکت در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و ... است. اینچنین، بدیهی مینماید که دانشجو بهعنوان یک شهروند، محق (و مکلف) شود که در مورد سرنوشت جامعهی خویش بیتفاوت نماند. دخالت دانشجویان در امور سیاسی (با فهم دقیق جایگاه و موقعیت دانشجو) نیز اینگونه، مفروض بهنظر میرسد.
2.جنبش دانشجویی این سرزمین در برشهای متعددی از تاریخ سیاسی معاصر ایران، نقشی موثر در پیشبرد مطالبات و آرمانهای ملت ایران داشته است. بهطور مشخص، میتوان به نقش فعال دانشجویان در تکوین و تحقق نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت مقاومت ملی (پس از کودتای 28 مرداد 1332)، مبارزات انقلابی در دهههای 40 و 50، مجاهدتها برای تحقق و توفیق انقلاب اسلامی 57، و نیز خیزش دوم خرداد 76 اشاره کرد. به بیان دیگر، جنبش دانشجویی بهمثابهی خردهجنبش، همواره ذیل یک جنبش اجتماعی کلان، به ایفای وظیفه و کنش اجتماعی_سیاسی پرداخته و تصویر و تاثیر ویژهی خود را بر رخدادها و تحولات، حک کرده است.
3. جنبش دانشجویی در ایران واجد ویژگیهایی است که در طول بیش از نیم قرن تکوین آن، به نوعی تثبیت شدهاند. مهمترین این ویژگیها عبارتاند از: آرمانخواهی و کمالجویی، عدالتطلبی و ستیز با فقر و اختلاف طبقاتی، آزادیخواهی و مبارزه با استبداد و خودکامگی، و نیز دفاع از استقلال و تمامیت ارضی و منافع ملی ایران. افزون بر اینها، با توجه به دینی بودن جامعهی ایران (بهمعنای عام)، جنبش دانشجویی ایران عمدتا" ماهیتی دینی داشته است؛ هرچند در مقاطع مختلف تاریخی، پویشهای غیردینی نیز در درون این جنبش فعال بودهاند و تاثیرات غیرقابل انکاری را در تحولات سیاسی_اجتماعی ایران موجب شدهاند.
قابل اشاره است که کوششهای جنبش دانشجویی در دورههای زمانی گوناگون، متاثر از گفتمان غالب در ایران سمتوسوی متفاوتی داشته و هر بار چشمانداز تلاشها، سویی را برجستهتر مورد توجه و پیگیری قرار داده است. زمانی استبداد و استعمار را هدف گرفته و بیشتر برای آزادی و استقلال تلاش کرده؛ در دورهای همپای دموکراسی، دغدغهی برابری و عدالت اجتماعی داشته؛ و اینک، بیش از پیش، برای آزادی و دموکراسی مجاهدت میکند و پیگیر تحقق حقوق بشر است و خود را صلحجو و جنگستیز متبلور میسازد.
4. جنبش دانشجویی همچون دیگر امکانهای پیشبرد اهداف و پروژههای سیاسی، در معرض سوءاستفاده بوده و هست. این اتفاق بهخصوص با توجه به برخی ویژگیهای خاص دانشجویان و جنبش دانشجویی، مانند شور و نشاط و انرژی و فقدان محافظهکاری و اجتناب از دوراندیشیهای مرسوم ناشی از عقلانیت ابزاری، مجال و بستری مناسب (بالقوه) برای پیشبرد برخی اغراض سیاسی فراهم کرده و میکند. این سوءاستفاده میتواند از سوی حکومت و صاحبان قدرت، یا از سوی جریانهای سیاسی رقیب قدرت مستقر، صورت گیرد. رویداد تلخ و ناگوار حملهی کماندوها و چتربازها و نیروهای نظامی و انتظامی در اول بهمنماه 1340 به دانشجویان معترض در دانشگاه تهران و آسیبرساندن شدید و غریب ایشان به دانشجویان و امکانات آموزشی دانشگاه، تنها یک مورد از سوءاستفادهها از دانشجویان و آرمانخواهی ایشان محسوب میشود*.
5. وجود گروههای مرجع مستقل و معتمد دانشجویان در دانشگاهها، یکی از فاکتورهای مهم برای تنظیم کنشهای دانشجویی است. این گروههای مرجع بهعنوان بستری مناسب برای تبادل نظر و همفکری و مشورت دانشجویان و اتخاذ تصمیم مشترک، میتوانند اقدامات فردی یا کنشهای تدبیر نشده و رفتارهای احساسی صرف را مانع شوند. متاسفانه اقتدارگرایی صاحبان قدرت فعالیت تشکلهای دانشجویی را برنمیتابد و این وضع، سیکل معیوبی را سامان میدهد که نه به سود حکومت است و نه به نفع دانشجویان. چنانکه هرگاه تشکلهای دانشجویی مرجع و معتمد دانشجویان امکان فعالیت آزاد و امن و علنی نیافتهاند و به حاشیه رانده شدهاند، چالشهای پرهزینه میان دانشجویان پرشور و اقتدارگرایان، افزایشی محسوس یافته است.
6. جنبش دانشجویی در یک دههی اخیر زیر سختترین فشارهای امنیتی قرار داشته و هزینههای بس سنگینی را متحمل شده است. احضار دهها دانشجو در دانشگاههای مختلف کشور به کمیتههای انضباطی در همین چند هفتهی اخیر، نشان میدهد که وضع آزادی فعالیتهای سیاسی دانشجویان چگونه و در چه سطحی است. بر این وضع تاسفبار، باید بازداشت دهها دانشجو را در چند ماه اخیر، و از پی حوادث پس از انتخابات، افزود و مورد اشاره قرار داد. این چنین است لغو مجوز فعالیت انجمنهای اسلامی در دانشگاههای مختلف در چند سال اخیر، و جلوگیری از فعالیت گروههای مستقل دانشجویی.
وقتی کنش سیاسی دانشجویان و بهویژه گروههای مرجع و معتمد و مستقل، اینچنین مورد سرکوب قرار میگیرد و از سوی نهادهای مسئول در حکومت، برتابیده نمیشود، آشکار است که کوششهای دانشجویان در مجموعههای کوچکتر و البته متکثرتری سامان یابد و گاه حتی از یک خواست و اقدام فردی متاثر شود. به دیگر سخن، پندار بس اشتباهی است که گمان رود با افرایش فشارها و تهدیدها و، با افزایش هزینهی اقدام سیاسی، دانشجویان سکوت و انفعال را برمیگزینند و نسبت به سرنوشت خود، خانواده و جامعه و کشورشان بیتفاوت میمانند.
7. جنبش دانشجویی ایران برکنار و مستقل از واقعیتهای جاری در جامعهی ایران نیست. فشارها و تهدیدها و موانع متعددی بر سر راه جنبش اعتراضی مردم ایران (تبلور یافته در «جنبش سبز» و موسوم به آن) وجود دارد و سرکوبهای شدیدی بر این جنبش اجتماعی مدرن، تحمیل شده است. از همین منظر، جنبش دانشجویی بهمثابهی یک خرده جنبش، در حال تحمل چنین فشارها و سختیهایی است. با وجود این، حقانیت مطالبات جنبش مدنی مردم ایران و مشروعیت اخلاقی و انسانی این خواستهها برای پیشبرد دموکراتیزاسیون و دفاع از حقوق بشر، چنان است که بهرغم تمامی فشارها و سرکوبها و تهدیدها به راه خویش ادامه خواهد داد و از پیگیری خواستههای دموکراتیک و قانونی و انسانی خود، پا پس نخواهد گذاشت. اینگونه میتوان مدعی شد که جنبش دانشجویی ایران نیز ضمن حفظ ویژگیهای خاص خود، ذیل جنبش سبز مردم ایران ادامهی حیات خواهد داد و تاثیرات گریزناپذیری را بر تحولات اجتماعی ایران امروز و فردا، و در جهت تعمیق و بسط دموکراتیزاسیون، ثبت خواهد کرد.
8. جنبش دانشجویی بهخاطر ویژگیهای خاص آن (بهخصوص هیجان و شور و انرژی فعالان آن) این پتانسیل را داشته و دارد که در دام «خشونت» متقابل «تقدیسگران خشونت» افتد. خوشبختانه عقلانیت در جنبش دانشجویی به آنچنان سطحی ارتقاء یافته و به مقامی رسیده که بیش از هر زمان به محاسبهی «هزینه_فایده»ی هر اقدام بپردازد. افزون بر این، دانشجویان دموکراسیخواه بیش از پیش به این نکتهی مهم واقف شدهاند که نباید در «بازی»ای که تمامیتخواهان طراحی و کارگردانی میکنند، چونان «بازیگر»ی مشغول شوند.
خوشبختانه میتوان مدعی شد که بسط رفتار مدنی و فراگیر شدن کنش سیاسی با رعایت ملاحظات قانونی، و پیگیری اعتراض و انتقاد بهشکل مسالمتآمیز و با پرهیز جدی از خشونت، در میان دانشجویان محسوستر از همیشه است. جنبش دانشجویی امروز از سویی آمادهی پرداختن هزینههای لازم برای پیشبرد دموکراتیزاسیون است، و از سویی دیگر با تحلیل واقعبینانه از وضع و شرایط جامعه مدنی ایران و نیز بلوک قدرت در جمهوری اسلامی، کنش خود را تنظیم و متبلور میکند. اقدام استراتژیک و تامل در «استراتژی» (یافتن بهترین راه برای نیل به اهداف، با رعایت نقاط قوت و ضعف، و در نظر گرفتن فرصتها و تهدیدها) اینک امری ملموس و مفروض برای اغلب کنشگران دانشجو محسوب میشود.
9. جنبش دانشجویی ایران امروز با تکیه بر خلاقیت و هوشمندی و ابتکار و توان تحرک و ابداع اندیشهی پویای خویش، در یک نقطه و ذیل یک مسیر متوقف نمیماند. دانشجویان نیک دریافتهاند که تاکتیکها (راهکارها)ی گوناگونی برای پیگیری استراتژی (راهبرد)شان وجود دارد و راههای متعددی برای بروز و ظهور و پیگیری اعتراض مدنیشان موجود است. از همین منظر، حضور مشهود (راهپیمایی در دانشگاه یا تجمعات اعتراضآمیز خیابانی) تنها یک وجه و جلوه و راهکار برای پیگیری اهداف جنبش سبز محسوب میگردد. این نسل البته به علت اشرافی که بر استفاده از فضای مجازی دارد، از پتانسیلی برخوردار است که نه تنها «پدران»اش که گاه «برادران بزرگ»اش نیز از آن محروماند. توان آگاهیبخشی و ارتباط موثر دانشجویان با استفاده از اینترنت و نیز بهره جستن از «سپهر عمومی» در ایران امروز، و امکانات خاص دانشجویان برای ایجاد و فعالسازی «شبکههای اجتماعی» بهگونهای منحصربهفرد، از دیگر لایههای اجتماعی متمایز است.
10. «روز دانشجو»ی سال 1388 تنها روزی از روزهای سال است؛ قرار نیست تمام مشکلات ایران امروز در یک روز (16 آذر) حل و رفع شود. این نکته برای قریب به اتاق دانشجویان دموکراسیطلب و پیگیر صلح و حقوقبشر، مفروض و بدیهی است. افزون بر این، جنبش دانشجویی امروز ایران به قدر لازم با مفاهیمی چون صبوری و خویشتنداری و تامل و تحمل و پایداری، آشناست و دریافته که «راه دشوار آزادی و دموکراسی» یکشبه طی نمیشود و، محتاج صبر و استقامت، و نیز نیازمند پرهیز جدی از یأس و ناامیدی است.
11.
بیشک در آستانهی 16 آذر، دانشجویان آزاده و مصمم و پرشوری که پا در «راه سبز امید» نهادهاند، این سخن مشهور دکتر علی شریعتی را در رثای «سه آذر اهورایی» از یاد نخواهند برد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، « آذر»مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند...! این «سه یار دبستانی»، که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند - همچون دیگران- کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هر که را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید»اند. این «سه قطره خون» که بر چهرهی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است...»
«16 آذر»ی دیگر در پیش است. «16 آذر»ی که بهخاطر رویدادهای پس از انتخابات 22خرداد و شکلگیری یک جنبش اعتراضی (جنبش سبز) در ایران امروز، معنادار از سالهای پیش شده است. در آستانهی این روز مانا، با احترام به شهدای آذر 1332، آن «سه آذر اهورایی»، و تمامی شهدای جنبش دانشجویی در ایران، ملاحظات دهگانهی زیر مطرح میشود:
1. جنبش دانشجویی هیچگاه یک جنبش صنفی صرف نبوده است. برخی از ویژگیها و شاخصهها، دانشجویان را با تحولات اجتماعی_سیاسی درگیر میکند و گره میزند. مستقل از کمالجویی و آرمانخواهی دانشجویان و شور و انگیزه و انرژی ایشان برای حضور در صحنههای اجتماعی (که بیارتباط با سن آنان نیست)، برخی علل و عوامل از جمله آگاهی نسبی دانشجویان از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور (که میتوان ادعا کرد از متوسط آگاهی جامعه، کمتر نیست)، جایگاه دانشجویان بهمثابهی «روشنفکران توزیعکننده»، و امکان ارتباط و همفکری بیشتر دانشجویان در محیط دانشگاه و خوابگاه، خود بهخود بستر لازم برای نقد «وضع وجود» و تلاش برای دستیابی به «وضع مطلوب» را فراهم میآورد و دانشجو را چونان کنشگری مدنی در متن رویدادهای سیاسی_اجتماعی مینشاند.
قابل اشاره است، هنگامی دانشجو پا به دانشگاه مینهد که مطابق قانون، واجد شرایط سنی مشارکت در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و ... است. اینچنین، بدیهی مینماید که دانشجو بهعنوان یک شهروند، محق (و مکلف) شود که در مورد سرنوشت جامعهی خویش بیتفاوت نماند. دخالت دانشجویان در امور سیاسی (با فهم دقیق جایگاه و موقعیت دانشجو) نیز اینگونه، مفروض بهنظر میرسد.
2.جنبش دانشجویی این سرزمین در برشهای متعددی از تاریخ سیاسی معاصر ایران، نقشی موثر در پیشبرد مطالبات و آرمانهای ملت ایران داشته است. بهطور مشخص، میتوان به نقش فعال دانشجویان در تکوین و تحقق نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت مقاومت ملی (پس از کودتای 28 مرداد 1332)، مبارزات انقلابی در دهههای 40 و 50، مجاهدتها برای تحقق و توفیق انقلاب اسلامی 57، و نیز خیزش دوم خرداد 76 اشاره کرد. به بیان دیگر، جنبش دانشجویی بهمثابهی خردهجنبش، همواره ذیل یک جنبش اجتماعی کلان، به ایفای وظیفه و کنش اجتماعی_سیاسی پرداخته و تصویر و تاثیر ویژهی خود را بر رخدادها و تحولات، حک کرده است.
3. جنبش دانشجویی در ایران واجد ویژگیهایی است که در طول بیش از نیم قرن تکوین آن، به نوعی تثبیت شدهاند. مهمترین این ویژگیها عبارتاند از: آرمانخواهی و کمالجویی، عدالتطلبی و ستیز با فقر و اختلاف طبقاتی، آزادیخواهی و مبارزه با استبداد و خودکامگی، و نیز دفاع از استقلال و تمامیت ارضی و منافع ملی ایران. افزون بر اینها، با توجه به دینی بودن جامعهی ایران (بهمعنای عام)، جنبش دانشجویی ایران عمدتا" ماهیتی دینی داشته است؛ هرچند در مقاطع مختلف تاریخی، پویشهای غیردینی نیز در درون این جنبش فعال بودهاند و تاثیرات غیرقابل انکاری را در تحولات سیاسی_اجتماعی ایران موجب شدهاند.
قابل اشاره است که کوششهای جنبش دانشجویی در دورههای زمانی گوناگون، متاثر از گفتمان غالب در ایران سمتوسوی متفاوتی داشته و هر بار چشمانداز تلاشها، سویی را برجستهتر مورد توجه و پیگیری قرار داده است. زمانی استبداد و استعمار را هدف گرفته و بیشتر برای آزادی و استقلال تلاش کرده؛ در دورهای همپای دموکراسی، دغدغهی برابری و عدالت اجتماعی داشته؛ و اینک، بیش از پیش، برای آزادی و دموکراسی مجاهدت میکند و پیگیر تحقق حقوق بشر است و خود را صلحجو و جنگستیز متبلور میسازد.
4. جنبش دانشجویی همچون دیگر امکانهای پیشبرد اهداف و پروژههای سیاسی، در معرض سوءاستفاده بوده و هست. این اتفاق بهخصوص با توجه به برخی ویژگیهای خاص دانشجویان و جنبش دانشجویی، مانند شور و نشاط و انرژی و فقدان محافظهکاری و اجتناب از دوراندیشیهای مرسوم ناشی از عقلانیت ابزاری، مجال و بستری مناسب (بالقوه) برای پیشبرد برخی اغراض سیاسی فراهم کرده و میکند. این سوءاستفاده میتواند از سوی حکومت و صاحبان قدرت، یا از سوی جریانهای سیاسی رقیب قدرت مستقر، صورت گیرد. رویداد تلخ و ناگوار حملهی کماندوها و چتربازها و نیروهای نظامی و انتظامی در اول بهمنماه 1340 به دانشجویان معترض در دانشگاه تهران و آسیبرساندن شدید و غریب ایشان به دانشجویان و امکانات آموزشی دانشگاه، تنها یک مورد از سوءاستفادهها از دانشجویان و آرمانخواهی ایشان محسوب میشود*.
5. وجود گروههای مرجع مستقل و معتمد دانشجویان در دانشگاهها، یکی از فاکتورهای مهم برای تنظیم کنشهای دانشجویی است. این گروههای مرجع بهعنوان بستری مناسب برای تبادل نظر و همفکری و مشورت دانشجویان و اتخاذ تصمیم مشترک، میتوانند اقدامات فردی یا کنشهای تدبیر نشده و رفتارهای احساسی صرف را مانع شوند. متاسفانه اقتدارگرایی صاحبان قدرت فعالیت تشکلهای دانشجویی را برنمیتابد و این وضع، سیکل معیوبی را سامان میدهد که نه به سود حکومت است و نه به نفع دانشجویان. چنانکه هرگاه تشکلهای دانشجویی مرجع و معتمد دانشجویان امکان فعالیت آزاد و امن و علنی نیافتهاند و به حاشیه رانده شدهاند، چالشهای پرهزینه میان دانشجویان پرشور و اقتدارگرایان، افزایشی محسوس یافته است.
6. جنبش دانشجویی در یک دههی اخیر زیر سختترین فشارهای امنیتی قرار داشته و هزینههای بس سنگینی را متحمل شده است. احضار دهها دانشجو در دانشگاههای مختلف کشور به کمیتههای انضباطی در همین چند هفتهی اخیر، نشان میدهد که وضع آزادی فعالیتهای سیاسی دانشجویان چگونه و در چه سطحی است. بر این وضع تاسفبار، باید بازداشت دهها دانشجو را در چند ماه اخیر، و از پی حوادث پس از انتخابات، افزود و مورد اشاره قرار داد. این چنین است لغو مجوز فعالیت انجمنهای اسلامی در دانشگاههای مختلف در چند سال اخیر، و جلوگیری از فعالیت گروههای مستقل دانشجویی.
وقتی کنش سیاسی دانشجویان و بهویژه گروههای مرجع و معتمد و مستقل، اینچنین مورد سرکوب قرار میگیرد و از سوی نهادهای مسئول در حکومت، برتابیده نمیشود، آشکار است که کوششهای دانشجویان در مجموعههای کوچکتر و البته متکثرتری سامان یابد و گاه حتی از یک خواست و اقدام فردی متاثر شود. به دیگر سخن، پندار بس اشتباهی است که گمان رود با افرایش فشارها و تهدیدها و، با افزایش هزینهی اقدام سیاسی، دانشجویان سکوت و انفعال را برمیگزینند و نسبت به سرنوشت خود، خانواده و جامعه و کشورشان بیتفاوت میمانند.
7. جنبش دانشجویی ایران برکنار و مستقل از واقعیتهای جاری در جامعهی ایران نیست. فشارها و تهدیدها و موانع متعددی بر سر راه جنبش اعتراضی مردم ایران (تبلور یافته در «جنبش سبز» و موسوم به آن) وجود دارد و سرکوبهای شدیدی بر این جنبش اجتماعی مدرن، تحمیل شده است. از همین منظر، جنبش دانشجویی بهمثابهی یک خرده جنبش، در حال تحمل چنین فشارها و سختیهایی است. با وجود این، حقانیت مطالبات جنبش مدنی مردم ایران و مشروعیت اخلاقی و انسانی این خواستهها برای پیشبرد دموکراتیزاسیون و دفاع از حقوق بشر، چنان است که بهرغم تمامی فشارها و سرکوبها و تهدیدها به راه خویش ادامه خواهد داد و از پیگیری خواستههای دموکراتیک و قانونی و انسانی خود، پا پس نخواهد گذاشت. اینگونه میتوان مدعی شد که جنبش دانشجویی ایران نیز ضمن حفظ ویژگیهای خاص خود، ذیل جنبش سبز مردم ایران ادامهی حیات خواهد داد و تاثیرات گریزناپذیری را بر تحولات اجتماعی ایران امروز و فردا، و در جهت تعمیق و بسط دموکراتیزاسیون، ثبت خواهد کرد.
8. جنبش دانشجویی بهخاطر ویژگیهای خاص آن (بهخصوص هیجان و شور و انرژی فعالان آن) این پتانسیل را داشته و دارد که در دام «خشونت» متقابل «تقدیسگران خشونت» افتد. خوشبختانه عقلانیت در جنبش دانشجویی به آنچنان سطحی ارتقاء یافته و به مقامی رسیده که بیش از هر زمان به محاسبهی «هزینه_فایده»ی هر اقدام بپردازد. افزون بر این، دانشجویان دموکراسیخواه بیش از پیش به این نکتهی مهم واقف شدهاند که نباید در «بازی»ای که تمامیتخواهان طراحی و کارگردانی میکنند، چونان «بازیگر»ی مشغول شوند.
خوشبختانه میتوان مدعی شد که بسط رفتار مدنی و فراگیر شدن کنش سیاسی با رعایت ملاحظات قانونی، و پیگیری اعتراض و انتقاد بهشکل مسالمتآمیز و با پرهیز جدی از خشونت، در میان دانشجویان محسوستر از همیشه است. جنبش دانشجویی امروز از سویی آمادهی پرداختن هزینههای لازم برای پیشبرد دموکراتیزاسیون است، و از سویی دیگر با تحلیل واقعبینانه از وضع و شرایط جامعه مدنی ایران و نیز بلوک قدرت در جمهوری اسلامی، کنش خود را تنظیم و متبلور میکند. اقدام استراتژیک و تامل در «استراتژی» (یافتن بهترین راه برای نیل به اهداف، با رعایت نقاط قوت و ضعف، و در نظر گرفتن فرصتها و تهدیدها) اینک امری ملموس و مفروض برای اغلب کنشگران دانشجو محسوب میشود.
9. جنبش دانشجویی ایران امروز با تکیه بر خلاقیت و هوشمندی و ابتکار و توان تحرک و ابداع اندیشهی پویای خویش، در یک نقطه و ذیل یک مسیر متوقف نمیماند. دانشجویان نیک دریافتهاند که تاکتیکها (راهکارها)ی گوناگونی برای پیگیری استراتژی (راهبرد)شان وجود دارد و راههای متعددی برای بروز و ظهور و پیگیری اعتراض مدنیشان موجود است. از همین منظر، حضور مشهود (راهپیمایی در دانشگاه یا تجمعات اعتراضآمیز خیابانی) تنها یک وجه و جلوه و راهکار برای پیگیری اهداف جنبش سبز محسوب میگردد. این نسل البته به علت اشرافی که بر استفاده از فضای مجازی دارد، از پتانسیلی برخوردار است که نه تنها «پدران»اش که گاه «برادران بزرگ»اش نیز از آن محروماند. توان آگاهیبخشی و ارتباط موثر دانشجویان با استفاده از اینترنت و نیز بهره جستن از «سپهر عمومی» در ایران امروز، و امکانات خاص دانشجویان برای ایجاد و فعالسازی «شبکههای اجتماعی» بهگونهای منحصربهفرد، از دیگر لایههای اجتماعی متمایز است.
10. «روز دانشجو»ی سال 1388 تنها روزی از روزهای سال است؛ قرار نیست تمام مشکلات ایران امروز در یک روز (16 آذر) حل و رفع شود. این نکته برای قریب به اتاق دانشجویان دموکراسیطلب و پیگیر صلح و حقوقبشر، مفروض و بدیهی است. افزون بر این، جنبش دانشجویی امروز ایران به قدر لازم با مفاهیمی چون صبوری و خویشتنداری و تامل و تحمل و پایداری، آشناست و دریافته که «راه دشوار آزادی و دموکراسی» یکشبه طی نمیشود و، محتاج صبر و استقامت، و نیز نیازمند پرهیز جدی از یأس و ناامیدی است.
11.
بیشک در آستانهی 16 آذر، دانشجویان آزاده و مصمم و پرشوری که پا در «راه سبز امید» نهادهاند، این سخن مشهور دکتر علی شریعتی را در رثای «سه آذر اهورایی» از یاد نخواهند برد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، « آذر»مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند...! این «سه یار دبستانی»، که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند - همچون دیگران- کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هر که را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید»اند. این «سه قطره خون» که بر چهرهی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است...»