عمامه پیچیدن به روش سیک های هندی !

قبل و بعد از بازداشت چه کار باید بکنیم ؟

آنچه از پی می‌آید تجربه مشترک دو تن از بازداشت‌شدگان پس از کودتا و اتفاقاتی است که برایشان در دوران بازجویی رخ داده است. ندای سبز آزادی برای آگاهی مخاطبان خود این متن را بی کم و کاست بازنشر می‌کند. دانستن این نکات طی کردن دوران بازجویی را تا حدودی قابل پیش‌بینی‌تر و راحت‌تر می‌کند. این متن را بخوانید و دوستانتان را نیز نسبت به این نکات آگاه کنید. در صورتی که تجربه‌هایی از این دست و یا متفاوت از آنچه در این متن آمده از دوران بازداشت خود دارید برایمان بفرستید.

نکته ۱: تنها کسانی دستگیر شده بودند که از هسته جمعیت دور شده بودند و حتی موردی . پیدا نشده که فرد از لای جمعیت دستگیر شده باشد. سعی کنید از جمع جدا نشوید و بلافاصله بعد از متفرق شدن جمعیت خودتان رایک جایی گم و گور کنید.

نکته۲: از آن جایی که نیروهای زیادی در روز های مهم مشغول دستگیریند پس از آن که فرد دستگیر شده به بازداشتگاه منتقل می شود گزارشی از چگونگی و محل دستگیری وی اعلام نمی شود در نتیجه فرد بازداشت شده در جلسه های بازجویی باید محل دستگیری خود راجایی به دور از محل اصلی در گیری‌ها اعلام کند برای نمونه اگر در شلوغی های میدان انقلاب دستگیر شده باید بگوید که مثلا در میدان گل‌ها که اصلا شلوغ نمی‌شود دستگیر شده است.

نکته ۳: به هیچ عنوان نباید فرد اعتراف به حضور در تجمعات کند حتی نباید بگوید که برای کنجکاوی آمده این که فرد حتی ۱ بار بگوید من در شلوغی‌ها بودم سر فصل جدیدی باز می‌شود که باید اعتراف اجباری به پرتاب سنگ و یا حمله به نیروهای امنیتی کند از این رو به شدت تاکید کردند که نباید حضور در تجمع را پذیرفت.

نکته ۴: فرد را برای بررسی بیشتر به اتاقی می برند که پر از عکس های تجمعات است و سعی می‌کنند عکس فرد را در لا به لای جمعیت پیدا کنند برای این کار فرد باید 2۲ کار انجام دهد: نخست لباس هایش را با هم‌بندانش عوض کند که از روی لباس قابل شناسایی نباشد و دوم حتی اگر عکسش پیدا شد فرد باز هم انکار کند که البته اصولا کتک خواهد خورد اما تا فرد نپذیرد که عکسش پیدا شده آن را در پرونده قرار نمی‌دهند و یا حتی در بازجویی‌ها که فرد چشم‌هایش بسته است صدای فیلم‌ها را پخش می کنند و به دروغ می‌گویند که فرد در فیلم ها وجود دارد که باز باید فرد انکار کند.

نکته ۵: تمامی عزیزان باید توجه داشته باشند که باید داستان کامل از پیش فکر شده ای داشته باشند که در باز جویی های 15 ساعته آن را تعریف کنند و سوتی ندهند یعنی باید داستان با اعضای خانواده ار قبل هماهنگ شده باشد به ۲ دلیل نخست این که برای نمونه فرد می‌گوید که من می‌خواستم آن روز بروم و مادرم را ببینم که دستگیر شدم همان لحظه با مادر فرد تماس گرفته و از او می پرسند که هم چین چیزی بوده یا نه و دوم این که شاید فرد دیگری از خانواده‌ی فرد نیز دستگیر شده باشد که عدم تطابق حرف های 2 عضو از یک خانواده نشان دهنده ی دروغ گفتن است.

نکته ۶: پرینت اس ام اس‌های فرد از یک سال گذشته را رو به رویش قرار می‌دهند فرد نباید بترسد چون این روند برای همه است و تنها این که اگر فرد فقط شماره‌ی یکی از سیم کارت های خود را بدهد استعلام می گیرند و تمام شماره های وی را پبدا کرده و اگر دروغ گفته باشد مسلما به ضررش است.

نکته ۷: در برگ‌هایی که 5 الی 6 دفعه پر می‌کنند برای باز جویی قسمتی وجود دارد برای ایمیل فرد و پسوردش که فرد باید ایمیل انحرافی از پیش ساخته‌ای را در آن محل بنویسد که دوستانش هم در خطر نیفتند و این که اگر بنویسد ایمیل ندارد ۴ الی ۵ساعت بیشتر بازجویی می کنند و نهایتا به منزل فرد رفته و وسایل شخصی و کامیوترش را ضبط می کنند.

نکته۸ : به هیچ عنوان از اس ام اس برای انتقال اخبار و دادن فراخوان استفاده نشود که در روز های اخیر تعدادی از افراد را به خاطر اس ام اس دستگیر کرده‌اند.

نکته ۹: در هیچ شرایطی نباید تن به اعتراف داد حتی اگر تهدید کردند و یا باز جو خوبه به شما وعده‌ی کمک داد.

کاریکاتور- علی معلم چیزشعر نویس بیت رهبری !

بازی بسیجی دهن گشاد + لینک دانلود


برای دیدن این بازی باید flash player داشته باشید. اگر به هر دلیلی مرورگر شما بازی را نشان نمی دهد توسط لینک پایین بازی را دانلود کنید و در کامپیوتر خود اجرا کنید.


منبع : IranIranBest

ماجرای عکس جوخه آتش چه بود ؟


پس از اینکه خمینی در بهمن 57 قدرت را در ایران در دست گرفت، 4 میلیون کرد مسلمان سنی مذهب حکومت او را نپذیرفتند و ادعای استقلال کردند. خمینی هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اش را به منطقه کردستان فرستاد تا اعتراضات آنها را سرکوب کنند .

در 27 اوت 1979، در سنندج 9 مبارز کرد و 2 افسر پلیس طی یک محاکمه یه اعدام محکوم شدند و اعدام آنها توسط یک جوخه آتش به اجرا در آمد ( که این رویداد توسط یک عکاس ناشناس ثبت و عکسش هم در روزنامه اطلاعات منتشر شد ) . یکی از کارمندان یونایتد پرس اینترنشنال پس از اطلاع از وجود چنین عکسی در آرشیو روزنامه اطلاعات به دفتر این روزنامه در تهران رفت و یک نسخه از آن عکس را گرفت، سپس آن عکس را به دفترشان در اروپا فرستاد. در اوت 29، روزنامه های مختلف بین المللی از جمله نیویورک تایمز این عکس را در صفحه اول خود قرار دادند. نام آن کارمند به دلیل مسائل امنیتی هرگز منتشر نشد.

این عکس، با نام "جوخه آتش" در ایران و یا با نامی شاعرانه به نام "گذری بیحس از زندگی به مرگ" تنها برنده ناشناس جایزه پولیتزر در تاریخ 90 ساله این جایزه شد. در سال 2006 ، جهانگیر رزمی عکاس ایرانی اظهار داشت که او عکاس این عکس بوده و ادعا کرد که این جایزه متعلق به اوست. جالب اینجاست که رزمی، عکاس رسمی رئیس جمهور ایران از سال 1997 بوده است !


وقتی ترس جمهوری اسلامی از سکولاریسم بیشتر از سکس باشد ! - نیما نیستانی

حسین منقلـــی - نقاشی

کارتون – نصیحت دکتر مصدق به موسوی

عکس تعدادی از لباس شخصی ها

عکس - همزاد محمود احمدی نژاد !

عکس اعضای سازمان تروریستی بسیج در حال بازداشت یک جوان معترض



عکس اعضای سازمان تروریستی بسیج در حال بازداشت یک جوان معترض

افتتاح آفتابه ملی بدست احمدی نژاد – کاری از نیک آهنگ

طرح مانا نیستانی برای شیوا نظر آهاری

عکس هواپیمای جنگنده بمب افکن اف 22


جمهوری اسلامی میخواهد با آن قارقارک هایش برود به جنگ با این هواپیماها ؟!

شعر - بسیج و رایحه خوش گوز آقا !

بسیجی بپا خیز که صبرت به سر آمد
خوش باد بهشتی ز سوی رهبر آمد
بسیجی٬ بپا خیز٬ که هجر تو تمام است
این بوی خوش از نایب آقا و امام است
این رهبر دنیاست که رو سوی تو آورد

این رایجه بو کن ٬ در سینه فرو کن ٬
این بوی تبرک شده کز زیر لباس است؟
از جانب آقا به وزیده است و حلال است
طوفان بزرگ است ؟٬ یا سیل دمان است؟
از نافه آهوست این بوی معظم ؟ نی نی
بادی است که از مقعد رهبر به وزان است.
این بوی بهار است ٬ از اطراف خیار است

با عطر خوشش سوسن و نارنج چسان است ؟
این گوز عظیم است٬ همان زرته عظمی است
از کون مبارک به وزیده است و روان است
بس نیک سرشت است ٬ ریاحی ز بهشت است
شهدی است که جاری است ٬ز سوی سبلان است
بویی ملکوتی است ٬ این فیض عظیم است
از خشتک آقاست٬ که این سان فوران است

الحق که بهار است ٬ فقیه است و خمار است
بیهوده چه گویید که; پیر است و نزار است؟
این خامنه ای آهوی چین است٬ خاموش ٬ نه این است
او کان نبات است٬ ز کانش برکات است
از کان معظم همه جا مشک و عبیر است

بسیجی ، کجا دیده چنین رایحه ای خوش؟
بسیجی چه خوشبخت و چه سر خوش
شادان و غزل خوان ٬ خوش حالت و خندان ٬
سرمست از آن بوی٬ می خواند به هر کوی :
" ای خامنه ای ٬ خامنه ای٬ مشک و عبیر ی
سر چشمه هر رایحه ای ٬ عطر کبیر ی"



کارتون - سید علی فرعون و حواریونش !

بسیجی جنایتکار ستار نجفی را به مجازات برسانید .




ستار نجفی
کارمند معاونت طرح و برنامه وزارت تعاون
بسیجی ویژه و از فرماندهان گردانهای عاشورا
محل سکونت : میدان آزادی بلوار استاد معین پائین از تعمیرگاه مجاز ایران خودرو – کوچه سعادتی
این بیشرف بدلیل کشتار مردم در تظاهرات آرام 25 خرداد 88 از دست فرمانده سازمان تروریستی بسیج مدال درجه 3 شجاعت دریافت کرده است وی را هرکجا یافتید به مجازات برسانید .
مرگ بر اعضاء سازمان تروریستی بسیج

آیا جنبش سبز میتواند تکثر گرا باشد ؟



وبلاگ قطار آزادی - بدون کمترین مقدمه ای میروم سر اصل مطلب :

1 - ( در هر تشکیلاتی ) کثرت گرایی در افکار و اندیشه ها مقبول است ولی در اهداف و آرمانها مردود و اگر جنبشی هرچقدر هم سازمان یافته و با برنامه باشد و رهبران کاریزماتیکی هم داشته باشد ولی بدنه تشکیلات ، اهداف و آرمانهای متفاوتی را دنبال کنند راه بجایی نخواهند برد .
مثال : اکثریت اپوزیسیون جمهوری اسلامی خواستار تغییر رژیم و جدایی دین از حکومت هستند ولی رهبران جنبش سبز و اصلاح طلبان صحبت از اصلاح نظام و اسلام رحمانی ( اسلام حداقلی معطوف به اسلام حداکثری ) میکنند که این افتراق اهداف منجر به ریزش طرفداران و حامیان این جنبش شده است .

2 - رهبران جنبش سبز دائما صحبت از دوران طلائی انقلاب و آرمانهای امام ( خمینی ) میکنند ، در حالیکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیشترین آسیب و رنجشها را در همان دوران دهه شصت دیده اند و آن دوران نوستالژیک سران جنبش سبز ، دوران زجرها و ستمهای روا داشته شده بر اپوزیسیون است و این مورد هم یکی دیگر از کثرت گرایی های متضاد این جنبش میباشد که باعث رویگردانی اپوزیسیون ج . ا از این جنبش شده است .

3 - بسیاری از اپوزیسیون معتقدند مبارزات مدنی نمیتواند به تنهایی ضربات کارسازی را به جمهوری اسلامی ( که بر مبنای اصول توتالیتاریسم و فاشیسم بنا شده است ) وارد کند ولی سران جنبش سبز موکدا خواستار فعالیتهای مدنی ( آنهم در چهارچوب قانون اساسی ج . ا) هستند و علیرغم اینکه اینگونه مبارزات منتج به نتیجه خاصی نشده است ولی باز بر آن تاکید دارند . ( این هم یک افتراق دیگر در اصول و روشها )

4 - اپوزیسیون معتقد است هویت ایرانی باید سرلوحه روشهای مبارزاتی قرار بگیرد ولی سران جنبش سبز معتقدند این اسلام است که میتواند موتور محرک فعالیتهای مدنی باشد ( الله اکبر گفتن . نماز جمعه سبز . روز قدس . روزه سیاسی و طرفداری از سازمانهای اسلامی فلسطینی و لبنانی و .... )

البته موارد بسیار دیگری هم از تفاوت دیدگاه ها و آرمانها و اصول در بین بدنه جنبش سبز وجود دارد ولیکن در استدلالات فوق من از روش قیاس ( اثبات قضایای کلی و تعمیمش به قضایای جزئی ) استفاده کردم و چه بسا اگر از روش استقراء ( اثبات قضایای جزئی و تعمیمش به قضایای کلی ) استفاده میشد موارد فوق به دهها حجت ریز و درشت دیگر تبدیل میگشت .
حال میبینیم شعار کثرت گرایی در جنبش سبز در حد همان شعار باقی مانده است و ماحصلش نتنها باعث اتحاد نشده بلکه تبدیل به جدایی ها هم گردیده است و اگر سران جنبش سبز بخواهند به همان روش مسبوق خود ، ادامه مسیر بدهند تا چندی دیگر در بین طرفداران جنبش سبز کسی باقی نخواهد ماند بجز خودشان و سایر اصلاح طلبان حکومتی !

مصاحبه سایت جرس با برادر شهید محرم چگینی


علی چگینی برادر شهید محرم چگینی است که به گفته خود او از جنوب شهر تهران، همانجایی که می گویند مردمش با جنبش سبز ایران هیچ نسبتی ندارند، به راهپیمایی بیست و پنج خرداد آمده بود و از عصر همان روز دیگر به خانه برنگشت.
علی چگینی، محرم را یک دوست و محرم ناگفته های خود و خانواده می دانست، اینک پس از یک سال هم از عدم حضور یک برادر و یک دوست در میان اعضای خانواده دلگیر است، هم از عدم حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در میان یک خانواده داغدار گلایه می کند و هم برای همه کسانی که از میان کشته شدگان تنها یک نماد را جهانی می کنند و شهدای دیگر را غریب و تنها رها می کنند، پیام دارد.

نشستن پای صحبت یک جوان ۳۲ ساله که تمام کشته شدگان را برادران و خواهران خود می داند اما از همه کسانی که در این یک سال هیچ سراغی از برادر کشته شده او نگرفته اند، گلایه دارد، شاید بتواند نگاهی نو به مطالبات بخش هایی از این نسل که در اعتراضات خیابانی شرکت کرده اند بگشاید. برای همین است که درخواست می کند همه صحبت های او بدون سانسور منتشر شود تا شاید راهی بگشاید که از این پس در صورتی که رهبران جنبش سبز به هر دلیلی تاکنون موفق نشده اند، سراغ خانواده برخی از کشته شدگان بروند، حداقل مردم یکدیگر را تنها نگذارند.

علی چگینی می گوید:… یک سال دنبال خبرنگاران دویدم تا بگویم صدای یک شهید جنوب شهری را به گوش دنیا برسانید تا هم دولت ما و هم دنیا باور کنند همه کسانی که در راهپیمایی کشته شدند، شکم شان سیر نبود یا به تعبیر خودشان، «بچه قرتی » نبودند اما وقتی در شب کشته شدن برادرم، علی رغم همه تهدیدات زنگ زدم به برخی از خبرنگاران اما آنها که صدها بار فیلم ندا را نشان دادند، حاضر نشدند حتی یک بار فیلم محرم که تیر خورده است و برشانه های مردم قرار داشت را نشان دهند، نه صدا و سیما، نه صدای آمریکا و نه بی بی سی.

گفتگوی کامل جرس با علی چگینی، برادر شهید محرم چگینی را در زیر بخوانید:

آقای چگینی، یک سال گذشت از روزی که برادرتان در راهپیمایی بیست و پنج خرداد کشته شد، می خواهم بدون مقدمه بپرسم تلخ ترین خاطره یک برادر از روزی که پیکر برادرش را از پزشکی قانونی تحویل گرفت تا امروز که هنور دستگاه قضایی قاتلی را به خانواده شما معرفی نکرد، کدام است؟

تلخی ها کم نیست ، از همان روزی که برادرم روبروی پایگاه مقداد در خیابان آزادی تیر خورد، اما جنازه اش را دورتر از آن مکان در شهرکی دیگر انداخته بودند، از همان شبی که از من تعهد گرفتند که بدون خبررسانی باید مراسم خاکسپاری را برگزار کنیم، از همان روزی که فهمیدیم به جای پیدا کردن قاتل برادرم حاضر هستند دیه بدهند تا ما ساکت شویم، درست از همان روزهای نخستی که فهمیدم دیگر هیچ کس جوابگوی ما نیست، تلخی ها را یکی یکی تجربه کردم.

می شود یکی از مواردی که فکر می کنید در صورت رسانه ای شدن، باری از شانه های خانواده های کشته شدگان برداشته می شود را بگویید؟

سه شب بعد از آنکه فهمیدم محرم در راهپمایی تیر خورده بود، در پزشکی قانونی کهریزک پیکرش را شناسایی کردیم، از همان زمان من علی رغم فضای ترس و وحشتی که آن موقع حاکم بود، به برخی از خبرنگاران داخلی و برخی از خبرنگاران که در رسانه های خارج از ایران هم هستند، زنگ زدم و گفتم: برادرم را کشتند، می خواهم به دنیا بگویم، برادرم را فقط به جرم اعتراض در یک راهپمیایی کشتند، حتی برای اینکه حرف مرا باور کنند که محرم کشته شده است، گفتم اسم محرم در سایت نوروز( سایت وابسته به جبهه مشارکت ) منتشر شده است، فیلم کشته شدن برادرم را هم مردم به ما داده اند، به آنها گفتم فیلم کشته شدن برادرم را هم برایتان می فرستم. از طریق برخی از خبرنگاران داخل کشور که آن روزها به خانه ما می آمدند، فیلم تیر خوردن محرم را برای بی بی سی و صدای آمریکا فرستادم، اما نمی دانم چرا هیچ کسی صدای ما را نشنید و این آغازی شد برای اینکه منزوی شویم و دیگر به هیچ کس اعتماد نکنیم.

شاید برای خبرنگاران سخت بود در شرایط امنیتی بتوانند اصل و سندیت موضوع را تایید کنند و ممکن بود کس دیگری آن زمان به نام «برادر شهید»، حرف هایی را مطرح کند که بعدها علیه خانواده شما استفاده شود.

ولی من حتی شماره تماس های منزل و همه اطلاعات مربوط به خودم و خانواده ام را برای تلوزیون ها فرستادم، آنها هم می توانستند از کسانی که به خانه ما می آمدند تایید بگیرند، این کار سختی نبود، البته توقعی هم نمی توان داشت. آنها کار خودشان را انجام می دهند. از فیلم کشته شدن ندا همه ما متاثر شدیم و این کار خبرنگاران بود که با انتشار فیلم دنیا را هم با خبر کردند، اما همیشه برای من سوال است که چرا فیلم تیر خوردن برادرم را که پیش از ندا در خیابان کشته شده بود، هیچ وقت در همان تلویزیون هایی که صد ها بار فیلم تلخ کشته شدن ندا را نشان دادند، به تصویر نکشیدند ؟

خود شما چه پاسخی برای همین سوال تان دارید؟ چرا ندا، سمبل مظلومیت شد، اما به تعبیر خودتان در طول این یک سال نامی از محرم یا برخی از شهدای دیگر برده نشد؟

نمی دانم ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد، ندا خیلی برای من قابل احترام است، تا آنجا که برای من هم که برادرم را مظلومانه روی شانه های مردم دیده ام و پس از آن دیگر خبر و فیلم و عکسی از او در رسانه های ایران و جهان ندیده ام، شهید ندا، شده است سمبل، اما همه حرفم این است وقتی مردم، خبرنگاران و حتی رهبران جنبش فقط نام یک شهید را مطرح می کنند نتیجه این می شود که وقتی آقای متکی و یا احمدی نژاد می روند به دنیا سفر می کنند ، آنجا نیز فقط عکس ندا را در برابرشان بالا می برند. برای احمدی نژاد و متکی تکذیب شهادت یک نفر خیلی سخت نیست، چرا نباید مردم کاری می کردند که در برابر احمدی نژاد عکس صد شهید بالا می رفت؟ دولت ما خوب می داند که به هر جای دنیا برود، از او در باره ندا سوال خواهند کرد برای همین خودش را برای تکذیب این سوال آماده می کند، ولی اگر بداند در تمام ایران و دنیا مردم عکس و تصویر ده ها شهید دیگر را در دست دارند و در مورد کشته شدن تک تک کسانی که جرم شان فقط حضور در راهپیمایی بود می خواهند سوال کنند، آنوقت جوابی نخواهند داشت. نمی توانند بگویند همه این ده ها شهید را منافقین و مجاهدین و آمریکا و اسراییل در خیابان های ایران کشته اند.

آیا تا کنون در خواست دیدار با احمدی نژاد یا اعضای دولت داده اید تا همین حرف ها را به آنها بگویید؟

من در تمام این یک سال می خواستم با موسوی دیدار کنم و خیلی حرف ها را به ایشان و یا آقای کروبی بگویم اما متاسفانه هیچ پاسخی نگرفته ام. تا دیروز شک داشتم که سیاستمداران چندان فرقی با یکدیگر ندارند، اما حالا دیگر دارم باور دارم همه سیاستمداران تقریبا یک جور هستند و به فکر مردم نیستند.

موسوی هیچ مسوولیتی در کشور ندارد چرا به جای دیدار با مسوولین می خواهید با کسی دیدار کنید که هیچ قدرتی هم ندارد؟

ما در این یک سال خیلی سختی کشیدیم، باید به آقای موسوی می گفتم وقتی سراغی از خانواده های شهدا نمی گیرند، راهشان با احمدی نژاد و دیگران یکی است. مردم را تا زمانی می خواهند که به قدرت برسند. این حرف های مرا می نویسید؟ دلم می خواهد حالا که نتوانسته ام خودم از نزدیک با آقای موسوی حرف بزنم، شما این کار را بکنید و این حرف ها را به گوش ایشان برسانید.

بی شک بدون سانسور منتشر خواهد شد، شما هم بگویید، مهمترین نکته ای که دلتان می خواهد به آقای موسوی بگویید چیست؟

دلم می خواهد بگویم، انگار می دانم آخر داستان چیست. می دانم که موسوی و کروبی کنار می کشند، و از آن طرف دولت هم قدرت خودش را نشان می دهد، شاید کنار کشیدن موسوی و کروبی آنها را در برابر بخش هایی از مردم سرافراز کند، اما خون جوانانی در این وسط پایمال می شود که فقط برای ایستادگی و تغییر به میدان آمده بودند.

به عنوان کسی که برادرش در یک راهپیمایی اعتراضی کشته شد، فکر می کنید وقتی موسوی و کروبی به مردم بگویند بیایید به خیابانی که ممکن است باز هم در آن به روی مردم گلوله بکشند، باید در برابر خانواده های کشته شدگان نیز پاسخگو باشند؟

ببینید همین الان هم خبرگزاری فارس به ما پیشنهاد مصاحبه داده است. دولت خودش اعلام کرده ۳۶ نفر در ماجرای اعتراض به انتخابات شهید شده اند، بنا به تشخیص خودشان به برخی از خانواده های کشته شدگان از بنیاد شهید زنگ زده اند و اعلام کرده اند که آنها جز خانواده شهید هستند و حالا هم دنبال این هستند که از میان این ۳۶ خانواده کسانی را راضی کنند که علیه موسوی و کروبی شکایت کنند، اسم موسوی و کروبی را نمی آورند، به ما می گویند علیه سران فتنه شکایت کنید، ما حتی اگر شکایت هم کنیم و آنها به زندان بروند، فردا بالاخره ناچار می شوند آزادشان کنند، یعنی با این کار هم دولت، قدرت خودش را به مردم نشان خواهد داد و هم رهبران جنبش را وادار به عقب نشینی و خالی کردن پشت مردم می کنند.

ظاهرا شما ساکن جنوب شهر تهران هستید، معمولا گفته می شود اکثر جمعیت این منطقه را طرفداران احمدی نژاد تشکیل می دهند اما برادر شما از دل همان جمعیت در راهپمیایی شرکت کرد و سپس کشته شد، چه پاسخی دارید به کسانی که می گویند، جنبش سبز یک جنبش بالای شهری است؟

برادر من از جنوب شهر به راهپیمایی رفته، جایی که امکانات معمولی برای یک زندگی ساده هم نداریم، اما چون جامعه ایران یک جامعه سنتی و مذهبی هست، رسانه های طرفدار دولت از احساسات مذهبی و سنتی مردم سوء استفاده می کنند. در تلویزیون فقط فیلم هایی را نشان می هند که جوانان دارند می رقصند، پایکوبی می کنند، مثلا کامل نبودن حجاب دختران را نشان می دهند که بگویند « یک مشت بچه قرتی» دنبال عریانی و بی حجابی هستند و اینها همه کسانی هستند که از موسوی طرفداری می کنند. همه این حرف ها را هم به نام دین به خورد یک جامعه مذهبی می دهند تا مذهبی ها را با ما بد کنند. آنقد در تلویزیون در این مورد فیلم نشان داده اند که گاهی مردم مذهبی هم به ما مثل کسانی نگاه می کنند که طاعون داریم. از ما فاصله می گیرند. در حالی که ما کافر نیستیم فقط دین ما با دین کسانی که برادرم را کشته اند و بعد هیچ جوابی هم به ما نمی دهند فرق دارد. برای بسیاری از مردم خیلی سنگین است که کسانی با اسلام و دین شان مبارزه کند، و آنها تلاش می کنند ما سبز ها را طوری معرفی کنند که انگار داریم با اسلام مبارزه می کنیم.

برگردیم سر همان فیلمی که از برادرتان در اختیار دارید که پیکر تیرخورده او را بر شانه های مردم نشان می دهد، راست می گویید این فیلم را دنیا ندیده است اما دنیای کوچک خانواده شما را چقدر این فیلم دگرگون کرده است؟

خیلی زیاد، یکی دوباری ظاهرا یکی دو شبکه انگلیسی نشان داده اند اما باور کنید خیلی سخت است نگاه کردن چندین باره فیلم عزیزتان که دارد میان آن همه مردم جان می دهد. اما متاسفانه ما مردم حافظه ضعیفی داریم. فراموشکار هستیم. از مردم نباید توقع زیاد داشته باشم. اما وقتی بیست و پنج خرداد پارسال را با امسال مقایسه می کنم دلم می گیرد. سال گذشته خودم در خیابان بودم. صحنه های کربلا را در خیابان های تهران می دیدیم. جنازه ها را گذاشته بودند گوشه خیابان و روی آن ها را پارچه انداخته بودند. اما امسال بیست و پنج خرداد مردم باز هم آمده بودند اما دیگر مثل پارسال نبود، گاهی وقت ها فکر می کنم ما مردم ایران خودمان باعث و بانی این همه ظلمی هستیم که به ما می شود، چرا باید فراموش کنیم در این یک سال چه بلاهایی سرمان آورده اند و جنازه ها را هم تا مدت ها تحویل نمی دادند؟ خرداد پارسال و حضور آن همه مردم با آن چیزی که ما در بهشت زهرا دیدیم خیلی فرق داشت. باز هم می گویم نباید از مردم توقعی داشته باشیم اما….

خود شما فکر می کنید چرا پارسال مردم بدون مجوز مدام در خیابان حضور پیدا می کردند، اما امسال نیامدند؟

از یک طرف قبول دارم پارسال فضا خیلی احساسی بود، مردم وقتی دیدند رای شان گم شد، خیلی ناراحت شدند، و اتفاقات بعدی که مردم با چشم های خودشان در خیابان می دیدند که برادر من و دیگرانی که فقط دنبال رای گمشده خودشان آمدند، کشته می شدند نیز مردم را خیلی بیشتر ناراحت کرد و برای همین حضورشان در راهپیمایی ها زیاد بود، حتی موسوی و کروبی هم بدون مجوز می آمدند در خیابان و فکر می کنم رهبری یک جنبش یعنی همین که رهبران جانشان را بگیرند کف دست شان و به خیابان بیایند، اما این روزها همه چیز عوض شده است انگار.

حرف آخر تان…

ایران نیاز به فرهنگ سازی دارد، باید مردم خودشان را تغییر دهند، پیش از آنکه به رهبر نیاز داشته باشیم به مردمی نیاز داریم که به ما مثل طاعون زده ها نگاه نکنند.

به نقل از: جرس، مصاحبه از: مسیح علی نژاد

هشدار نوری زاد به خامنه ای – کاریکاتور

گزارش تصویری - بدرقه محمد نوری زاد تا زندان اوین

تحول سبز: محمد نوریزاد کارگردان و فیلمنامه نویس آزاده شامگاه چهارشنبه در پی احضار دادستانی به اوین بازگشت. به گزارش تحول سبز، نوریزاد در حالی به اوین بازگشت که جمع کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی و هوادارانش او را بدرقه میکردند.وی در مصاحبه با برخی خبرگزاریها احضارش به اوین را بی ارتباط با نامه اخیرش به آیت الله خامنه ای نمی داند.گفتنی است در چند روز گذشته موج جدیدی از بازگرداندن آزادگان سبز به زندان در ابتدای ماه مبارک رمضان به راه افتاده است.







بايگانی وبلاگ


این وبلاگ به این آدرس خاکستر سوزان منتقل شده است لطفا از آن هم بازدید کنید .