تعریف مکاتب اقتصادی حاکم بر دنیا
1- سوسیالیسم
اما همین هدف مشترک از جنبههای مختلف از جمله روشهای تحقق آن محل اختلاف سوسیالیستها است گروهی از سوسیالیستها، تحقق برابری را امری در چارچوب اراده انسانها میدانند و معتقدند باید با مهندسی سیاسی- اجتماعی به آن دست یافت. راه حصول برابری میتواند مبارزه سیاسی و سندیکایی یا حتی جنگ مسلحانه باشد. گروه دیگر، تحقق سوسیالیسم و برابری انسانها را امری فراتر از آرمانخواهی و ارادهگرایی میدانند و معتقدند، مسیر محتوم حرکت تاریخ، انسانها را ناگزیر به پذیرش این واقعیت میکند. آبشخور فکری این دو جریان عمومی سوسیالیستی تقریبا یکی است. هر دو از آموزههای دینی یا شبهدینی دورههای قبل از سرمایهداری در باب عدالت، الهام گرفتهاند. هر دو از آموزههای فلسفی عصر روشنگری بهویژه آرای فیلسوف سیاسی فرانسوی، ژانژاک روسو تاثیر پذیرفتهاند و نهایت اینکه هر دو جریان، نظام سرمایهداری را مسبب همه گرفتاریهای بشری میدانند. نامآوران سوسیالیسم ارادهگرا که از اواخر قرن 18 تا اواسط قرن 19 میزیستند عبارتند از: پیتر ژوزف پرودون، توماس اسپنس، ویلیام کوبت، رابرت اوئن، ویلیام تامپسون، شارل فوریه و ژان فرانسیس بری. این متفکران غالبا با نگاه مبتنی به رحم و شفقت به تهیدستان، در پی آن بودند به روشهایی برای کم کردن فاصله درآمدی قشرهای اجتماعی دست یابند. اما هیچیک از آنها نتوانستند دستگاه فکری مدونی ابداع کنند که بافت درونی آن سازگار باشد. به همین علت گروه دوم سوسیالیستها به رهبری کارل مارکس و فردریش انگلس بر آنها شوریدند و با نامگذاری آنان به عنوان «سوسیالیستهای تخیلی»، کوشیدند «روش علمی مبارزه با سرمایهداری» را ابداع کنند. مارکس برای رهانیدن سوسیالیستها از بحران نظریه، چند حکم کلی یا اصل موضوعه مطرح کرد که هدف آن ایجاد قطعیت علمی در نظریه سیاسی و اقتصادیاش بود. معروفترین جمله فلسفی- اقتصادی مارکس در این زمینه، این قول مشهور است که «تاریخ جهان، تاریخ جنگ طبقاتی است». به اعتقاد مارکس و یار غار او انگلس و پیروان این دو، مارکس با وضع نظریه جنگ طبقاتی در گستره تاریخی، یا همانا ماتریالیسم تاریخی، غفلت بزرگ سوسیالیستهای پیش از خود را جبران کرد و نظریه خود را بر شالودهای علمی بنا کرد. مارکس دو اثر اصلی و بنیادی به نامهای مانیفست کمونیست و کاپیتال از خود به جای گذاشت و دهها کتاب و مقاله دیگر. مانیفست چارچوب کلی نظریه فلسفی او بود که بعدها حامیانش، آموزههای مطرح شده در آن را تحت عنوان ماتریالیسم دیالکتیک یا تبیین مادی جهان، ترویج کردند، حال آنکه خود مارکس هرگز از این اصطلاح استفاده نکرده بود. کاپیتال نیز شرح تطور اقتصادی جهان با تاکید بر سرمایهداری بود که در واقع بزرگترین نوشته مارکس در حوزه اقتصاد سیاسی است. مارکس در این کتاب علاوه بر گردآوری و نقد آثار و آرای پیشینیان، میکوشد «تضادهای ذاتی» سرمایهداری را که در نهایت به فروپاشی آن میانجامد، تشریح کند. مارکس در این کتاب و کتابهای دیگرش، برخلاف آنچه حامیانش میپندارند، از جامعه پس از سرمایهداری، تصویری روشن نمیدهد و تنها به این نکته تاکید میورزد که جهان از مراحل کمون اولیه، برده داری و فئودالیسم گذشته و به سرمایهداری پا گذاشته و لاجرم از این مرحله هم عبور میکند و با ایجاد جامعه سوسیالیستی و مالا کمونیستی، تاریخ جهان به کمال و غایت انسانی خود که همانا رهایی همه انسانها از استثمار است، میرسد. آنچه سوسیالیستهای پس از مارکس گفته و نوشتهاند، فارغ از آرایههای لفظی، کماکان ذیل همان تقسیمبندی دوگانه قرار میگیرند. سوسیال دموکراتهای آلمان که مهمترین و نیرومندترین سربازان اردوگاه سوسیالیسم بودند و سوسیال دموکراتهای روسیه که نخستین حکومت سوسیالیستی جهان را بنا نهادند، هر دو زیر شاخههای سوسیالیسم مارکسی بودند اما در میان آنها آموزههای قبل از مارکس هم رواج داشت و شاید همین دوگانگی بود که این احزاب را از سالهای پایانی قرن نوزدهم تا سالهای آغازین قرن بیستم بارها پارهپارهکرد. سوسیالیستهای قرن بیستمی بهویژه آنهایی که پس از تشکیل حکومت سوسیالیستی در اتحاد شوروی، پیدا شدند، با رجعت به آموزههای دوران جوانی مارکس، مروج اشکالی از سوسیالیسم شدند که با آموزههای پیش از مارکس، خویشاوندی زیادی داشت. این دسته از سوسیالیستها با تعدیل آموزههای مارکس در باب جزمیت تاریخی و ضرورت تحقق سوسیالیسم، پارهای اصول بنیادی مارکس از جمله جنگ طبقاتی و حکومت دیکتاتوری پرولتاریا را نفی کردند و مروج روشهای دموکراتیک برای رسیدن به برابری شدند. روشنفکران چپگرای اروپای شرقی کمونیستهای اروپایی در زمره این افرادند.
گفتههای سوسیالیست ها
کارل مارکس (1883-1818) اقتصاددان و فیلسوف آلمانی، مشهورترین و تاثیرگذارترین سوسیالیست جهان است.
« همه تاریخ جهان، تاریخ جنگ طبقاتی است. »
« فیلسوفان، تاکنون به تبیین جهان پرداختهاند اما اکنون سخن از تغییر است. »
« مهمترین کالایی که بورژوازی (سرمایهداری) تولید میکند، گوری است که برای خود میکند. زوال سرمایهداری همان قدر قطعی است که ظهور حکومت کارگران. »
فردریش انگلس (1895-1820) جامعهشناس، اقتصاددان و فیلسوف آلمانی. وی برخی آثار خود را به صورت مشترک با مارک نوشت و پس از مرگ؟ مارکس، آثار او را تصحیح کرد.
« برخی قوانین دولتها که برای مبارزه با جرم و جنابت نوشته میشود، جنایتکارانهتر از خود جرایم است. »
« یک مثقال عمل بیش از یک خروار نظریه، ارزش دارد. »
ولادیمیر لنین (1924-1870) سیاستمدار روسی که در پی سرنگونی حکومت تزارها در سال 1917 میلادی رهبر اتحاد شوروی شد. لنین اگر چه مدافع نظریهسازی بود اما در عمل بیشتر فعال سیاسی و انقلابی عملگرا بود. لنین حاشیهها و تفسیرهایی به مارکس نوشت و واضح مارکسیم- لنیسم شد. مشهورترین آثار او عبارتند از: امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایهداری، دولت و انقلاب، چه باید کرد.
« بدون شرایط انقلابی، امکان انقلاب کردن نیست؛ اما هر شرایط انقلابی هم لزوما به انقلاب نمیانجامد. »
« ملتی که به ملتهای دیگر ستم کند، خودش آزاد نخواهد شد. »
« دروغی که مدام تکرار شود، رخت واقعیت خواهد پوشید. »
ژوزف استالین (1953-1878) سیاستمدار و فعال حزبی روسی است که پس از مرگ لنین، با کنار زدن همه رقیبان خود در حزب کمونیست شوروی، رهبر این کشور شد. شهرت استالین در کیش شخصیت، تصفیههای سیاسی و کشتن کادرهای قدیمی حزب کمونیست شوروی است. وی با نوشتن کتابی به نام «مسائل لنینیسم» برای همه مسائل جهان نسخه پیچید.
« من به هیچ کس اعتماد ندارم، حتی به خودم. »
« دیپلمات صادق مانند آب خشک یا فولاد چوبین است. »
« آرا و افکار از تفنگ پرقدرتترند. ما به دشمنان خود اجازه مسلح شدن به تفنگ را نمیدهیم، پس چرا باید به آنها اجازه داشتن افکار و آرا را بدهیم؟ »
2 - از انقلاب مارژینالیستی تا کینز ( نئو کلاسیک ها )
در دنیای فلسفه ادعایی اغراقآمیز و غیردقیق وجود دارد مبنی بر اینکه آنچه پس از فیلسوفان یونان باستان به ویژه افلاطون در باب فلسفه گفته شده، حاشیههای تکمیلی یا انتقادی بر آن فیلسوفان بوده است. این ادعا اگر چه آغشته به اغراق و تسامح است اما از جهت نشان دادن اهمیت و تاثیر متفکران باستان بر جریانهای فکری جهان، سخنی در خور اعتنا است.
در دنیای اقتصاد و نظریات اقتصادی هم آدام اسمیت چنین وضعی دارد. نفوذ آدام اسمیت بر آرای اقتصادی اخلافش، به حامیان نظریههای بازار و اقتصاد آزاد محدود نمیشود، بلکه رادیکال چپگرایی مانند کارل مارکس هم در مبحث نظریه ارزش- کار از اسمیت تاثیر پذیرفت. اما تاثیر اصلی و نقش پیامبرانه اسمیت، در شعبههای گوناگون طرفداران اقتصاد آزاد دیده میشود که هر کدام کوشیده است، یکی از کاستیها یا تناقضهای «پدر علم اقتصاد» را جبران و تناقضهای آن را برطرف کند. یکی از جریانهای کوشا در این زمینه، اقتصاددانان نئوکلاسیک هستند که به تلاشی گسترده و چند سویه دست یازیدند تا آرای کلاسیک اسمیت را در قالبهای نو و منطبق با شرایط حادث، جرح و اصلاح کنند.
منظور از نئوکلاسیکها در این نوشتار، طیفی از اقتصاددانان است که قیمتها، تولید کالاها و توزیع درآمدها را ذیل جریان عرضه و تقاضا در بازار تعریف میکنند. این عناصر اقتصاد نئوکلاسیک به این فرض بنیادی استوار شده که انسانها با قدرت عقل و حسابگری خود میتوانند به انتخابهای عقلایی دست بزنند و برای تهیه هر کالا یا خدماتی مطابق فایدهای که برای آنها دارد خرج کنند. افراد در پی بیشترین فایده و بنگاهها به دنبال بیشترین سود میروند. افراد به صورت مستقل و بر اساس اطلاعات کامل و مرتبط، انتخاب میکنند و این انتخاب توسط تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، در قالب تخصیص بهینه منابع رخ میدهد. نام دیگری که برای نئوکلاسیکها به کار میرود مارژینالیستها است. منظور از تفکر مارژینالیستی، نوعی نگاه اقتصادی است که میگوید هر واحد کالا در وهله نخست برای مصرفکننده، مطلوبیت بسیار بالایی دارد و هرچه نیازها برآورده میشود، از سطح مطلوبیت کاسته میشود. نظریه نئوکلاسیکها و مارژینالیستها در آرای اقتصاددانان کلاسیک سدههای 18 و 19 ریشه دارد. «اقتصاد کلاسیک» عنوانی است که کارل مارکس برای اقتصاددانان پیش از خود به ویژه آدام اسمیت و دیوید ریکاردو برگزید. اقتصاد کلاسیک دو موضوع اصلی را مورد مداقه قرار میدهد: نظریه ارزش، توزیع کالا در شبکه بازار. براساس آرای اقتصاددانان کلاسیک، ارزش کالا به هزینه تولید آن بستگی دارد. در این شیوه محاسبه قیمت کالا همهچیز به طرف عرضه یا تولیدکننده مربوط میشود و طرف تقاضا یا مصرفکننده در آن نقشی ندارد مگر تاثیر آن بر تقسیم کار. یعنی تولیدکنندگان تنها علامتی که از بازار دریافت میکنند این است که اگر کالایی تولید شود فروش خواهد رفت. اما به تدریج، برخی اقتصاددانان در این موضوع تردید کردند و این پرسش را مطرح کردند:اگر کالایی با هزینه بالا یا پایین تولید شود و در بازار متقاضی نداشته باشد قیمت آن را چگونه میتوان تعیین کرد. کالای بیمشتری هر مقدار هم که صرف تولید آن شده باشد، ارزشی نخواهد داشت و موضوع معامله نخواهد بود. نخستین پاسخی که به این پرسش داده شد این بود که «فایده کالا» برای مصرفکننده، قیمت آن را تعیین میکند. خاستگاه این سخن را باید در آرای فلسفی جان استوارت میل دید. به اعتقاد او انسانها با انتخاب خود که انتخابی سنجیده و عقلایی است در پی کسب بالاترین نفع هستند، لذا هر کالایی را که مفیدتر تشخیص دهند، فارغ از میزان هزینه تولید آن با پایینترین قیمتی که بتوانند در بازار تهیه میکنند. بدیهی است اگر کالای مفید با قیمت پایین یافت نشود، مصرفکننده حاضر به پرداخت قیمت بالاتر- تا جایی که بتواند- هست.
حاشیه دیگری که بر اقتصاد کلاسیک نوشته شده از آن مارژینالیستها است. واژه مارژین (margin) که مبنای نامگذاری این شاخه تفکر اقتصادی قرار گرفته به معنای «حاشیه» یا «مابهالتفاوت» است. اما معنایی که مارژینالیستها از آن در نظر دارند، این است که در هنگام نیاز شدید به کالایی، خریدار انگیزه پرداخت پول تا سرحد توان را دارد اما با مصرف اولین واحد کالا و کاهش نیاز به آن، برای خرید واحد بعدی، میل و انگیزه خرید کمتر میشود. مشهورترین مثال معروف «آب» است.
انسان تشنه، لیوان اول را با میل فراوان مینوشد اما در لیوانهای بعدی، این شوق و تقاضا به سوی صفر میل میکند. یعنی با هر واحد مصرف، مطلوبیت کمتر میشود. مبنای این بحث با بحث کلاسیکها درباره انتخاب بین کالای ارزان آب و کالای گران الماس تفاوت دارد. کلاسیکها برای حل این تناقض، به جای بحث مطلوبیت، تقسیمبندی ارزش کالاها به ارزش مصرفی و ارزش مبادله را مطرح میکردند. (این موضوع در مقاله دیگر ماهنامه دنیای اقتصاد یعنی مکتب اتریش و ریشههایش بررسی شده است).
اقتصاددانان برجستهای که مبدع این بحث بودند یعنی ویلیام استنلی، کارل منگر و لئون والراس پیشگامان انقلاب مارژینالیستی شمرده میشوند. اما انقلاب این سه در اواخر قرن نوزدهم توسط آلفرد مارشال تکمیل شد و به همین علت بین نامهای مارژینالیسم و مارشال نوعی پیوستگی ایجاد شده که هر یک، دیگری را به یاد میآورد. اهمیت کار مارشال در این بود که بین آرای کلاسیکها و منتقدان مارژینالیست آنها به دنبال یک نقطه تعادل گشت و آن را یافت. مارشال میگفت کلاسیکها برطرف عرضه تاکید کرده و طرف تقاضا را نادیده گرفتهاند و مارژینالیستها و برعکس آنها عمل کرده و بر نقش فایده، تاکید افراطی کردهاند. او برای روشنتر کردن بحث خود از تمثیل قیچی استفاده کرد و گفت اینکه گفته میشود طرف عرضه و قیمت تولید تعیینکننده است یا میل مصرفکننده به خرید، مثل این میماند که کسی بپرسد کدام تیغه قیچی مهمتر است. مارشال از این بحث نتیجه میگیرد، تعیینکننده نهایی قیمت، نسبت بین عرضه و تقاضا است که میتوان آن را با مدل ریاضی یا نمودار عرضه و تقاضا نشان داد. ویژگی اصلی نظریههای نئوکلاسیک، باز بودن راه تحول در آنها است. به همین علت شاید نتوان برای آن نقطه شروع و پایان روشنی را نشان داد. بحثهای نئوکلاسیکها که از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده بود در قرن بیستم نیز ادامه یافت. از درون آرای کارل منگر، مکتب اتریش سر برآورد و آرای مارشال، الهامبخش شمار دیگری از اقتصاددانان از جمله جون رابینسون و ادوارد چمبرلن شد. تاکید اقتصاددانان نئوکلاسیک در سالهای پس از جنگ جهانی اول، به رقابت کامل و موانع آن متمرکز شده بود.
از درون این بحثها، در سالهای بین دو جنگ جهانی آرای تازهای بیرون آمد که مدونترین آنها مکتب کینز بود و به نظریه غالب تبدیل شد. جان مینارد کینز که در زمان بحران اقتصادی آمریکا (1931-1929) میزیست علتالعلل این بحران را کاهش تقاضا تشخیص داد و پیشنهادی شبهسوسیالیستی ارائه کرد. براساس طرح کینز، چون جامعه توان مصرف ندارد و این ناتوانی موجب کند شدن چرخه تولید میشود، پس دولت باید با بالا بردن هزینههای خود به رونق تولید کمک کند. استدلال کینز این بود که وقتی دولت با طرحهای خود، پول به جامعه میفرستد، این پول صرف خرید کالاها میشود، کارخانهها رونق میگیرد، کارگران جدید استخدام میکنند، کارگران با دستمزد خود خرید میکنند، رونق کارخانهها بیشتر میشود و دوباره کارگران جدید با کارخانههای جدید میآیند، دستمزدها به بازار میرود و چرخه رونق همچنان تکرار میشود. این فرمول کینزی، در هنگامهای که اقتصاد امریکا و به تبع آن برخی کشورهای دیگر در رکود به سر میبرد، تا حدودی موثر واقع شد اما با گذشت زمان و پرشدن ظرفیتهای خالی تولید، راهحل کینز با آفت افزایش نقدینگی در بازار و کسری بودجه دولت روبهرو شد و ضرورت بازبینی در آن به سر زبانها افتاد. منتقدان کینز گروه تازهای از اقتصاددانان بودند که موضوع نوشتهای دیگر است: مکتب شیکاگو.
گفتههای نئوکلاسیکها
آلفرد مارشال (1924-1842) اقتصاددان انگلیسی و مدونکننده نظریه عرضه و تقاضا و مطلوبیت نهایی در علم اقتصاد. کتابهای مارشال به ویژه اصول علم اقتصاد، سالها درسنامه دانشکدههای اقتصادی انگلستان و جهان بود.
« سرمایه، آن بخش از دارایی است که از درون آن ثروت تازه پدید آید. »
« حق مالکیت افراد، برآمده از قوانین مدنی و بینالمللی یا دست کم عرف است که قدرت آن از قانون کمتر نیست. »
جان مینارد کینز (1946-1883)، اقتصاددانان انگلیسی که آرای او به شکلگیری مکتب کینز انجامید. آرای کینز بر نظریههای اقتصادی پس از او و رفتار دولتها به ویژه در سیاستگذاریهای سالانه تاثیر عمیقی گذاشت.
« دولتها در دورههایی که تورم به صورت پیوسته وجود دارد، بخش بزرگی از دارایی شهروندان خود را به صورت پنهانی مصادره میکنند. »
« مساله این نیست که مردم را چگونه به قبول افکار جدید متقاعد کنیم. مساله اصلی این است که چطور به آنها بقبولانیم عقاید کهنه را فراموش کنند. »
« در درازمدت هم مردهایم. (پس راهحلهای اقتصادی باید معطوف به حل مسائل آنی باشد). »
3 - مکتب تاریخی آلمان و انگلستان
مکتب تاریخی آلمان، همان گونه که از نامش پیدا است، خاستگاه آلمانی دارد؛ اما محصور در مرزهای آلمان نیست. این روش تفکر اقتصادی، در قرن نوزدهم بر آرای متفکران اقتصادی تاثیر زیادی گذاشت و برنامههای اقتصادی دولت آلمان (پروس) را شکل داد.
فرض بنیادی متفکران مکتب تاریخی آلمان این است که اقتصاد هم مانند دیگر معارف انسانی در فرهنگ ملتها ریشه دارد و نمیتوان به تعمیم علمی دست یازید، بلکه هر پدیدهای را میبایست در ظرف زمانی و مکانی خاص خودش واکاوی کرد. مکتب آلمان، تئوری اقتصادی جهان شمول را مردود میداند و بر آن است که علم اقتصاد، محصول دریافتهای تجربی محصور در زمان و مکان است نه استنتاج شده از اصول منطقی و ریاضی. واضعان و شارحان مکتب تاریخی آلمان، حامیان اصلاحات اجتماعی و بهبود وضع توده مردم بودند. دوران شکوفایی این مکتب، مقارن دورانی بود که جهان با سرعت به سوی صنعتی شدن میرفت و کارگران اروپایی وضع اقتصادی نامناسبی داشتند و همین اوضاع نابسامان، میدان را برای اندیشههای سوسیالیستی فراخ و مساعد کرده بود. سهمی که حامیان مکتب آلمان از اقبال عمومی بردند، تصاحب کرسیهای دانشگاهی و غلبه یافتن به فضای فکری آلمان بود. «مکتب تاریخی» به تبع نفوذ دانشگاهی آلمانها از مرزهای پروس فراتر رفت و با آغاز قرن بیستم، علاوه بر اروپای قارهای در ایالات متحده و انگلستان هم نفوذ یافت. گریز مکتب تاریخی آلمان از مقولات انتزاع، قاعده کلی، تعمیم و نظریه، آن را در مقابل مکتب اتریش قرار داده بود. تاکید عمده مکتب اتریش بر همین مقولات مورد انکار مکتب تاریخی آلمان قرار داشت. مکتب تاریخی آلمان، اگرچه به آمریکا و انگلستان راه یافت، اما در این کشورها با استقبال روبهرو نشد؛ زیرا آموزههای آن با آموزههای تحلیلی آمریکایی- انگلیسی، سنخیت نداشت و بلکه در نقطه مقابل آنها قرار میگرفت. علاوه بر جریان عمومی مکتب تاریخی که در آلمان شکل گرفت و بسط یافت، شاخه گمنامی از این مکتب نیز پیش از قرن نوزدهم، در انگلستان پدید آمد. نامآورانی مانند فرانسیس بیکن، آگوست کنت و هربرت اسپنسر، مروجان مکتب تاریخی انگلستان بودند. این افراد از منتقدان اولیه روش استقرایی اقتصاددانان کلاسیک به ویژه نوشتههای دیوید ریکاردو بودند.
متفکران و اقتصاددانان مکتب تاریخی آلمان را به طور کلی میتوان به سه دسته تقسیم کرد. گروه اول یا بنیانگذاران که رهبری آنها با ویلهم روشر، کارل کینز (Karl Knies) و برونو هیلدربراند بود. گروه دوم یا حلقه میانی که گاه نیز «جوانترها» خوانده میشوند، توسط گوستاو فون اشمولر رهبری میشدند و افراد دیگری مانند اتین لسپیرز، کارل بوشر و تا حدودی لویو برنتانو نیز در زمره آنان بودند. متاخرین این جریان فکری نیز تحت رهبری ورنر سومبارت بودند و ماکس وبر را میتوان از برجستگان آنها به شمار آورد. بزرگان و نامآوران مکتب تاریخی انگلستان عبارتند از: ویلیام وول، ریچارد جونز و آرنولد توینبی.
4 - مکتب شیکاگو
از عهد «آکادمی افلاطون» تا زمان ما، شاید هیچ نهاد آموزشی جهان، به اندازه «دانشگاه شیکاگو» بر روندهای فکری و رفتارهای اجرایی دولتمردان جهان تاثیر نگذاشته است. این مقایسه از این جهت مطرح شد که آکادمی افلاطون با هدفی تشکیل شد که هرگز توانایی تحقق آن را نیافت و بهعکس دانشگاه شیکاگو با هدفی محدود بنا شد، اما آثاری فراتر از آنچه بنیانگذارش انتظار داشتند، به جا گذاشت. دانشگاه شیکاگو در سال 1892 میلادی توسط جان راکفلر صاحب و مدیر یکی از شرکتهای نفتی آمریکا تاسیس شد.
هدف اولیه راکفلر این بود که دانشگاه شیکاگو به پایگاهی برای تربیت متخصصان تبدیل شود. اما ورود فیلسوفان به این دانشگاه، از همان آغاز برایش تقدیری دیگر رقم زد. نخستین فرد تاثیرگذار که به دانشگاه شیکاگو پا گذاشت و راه آینده را پیش پای آن گذاشت، جان دیویی(1952-1859) فیلسوف پراگماتیست آمریکایی بود. در واقع جان دیویی بود که اصطلاح مکتب شیکاگو را باب کرد و کوشید شاخههای مختلف تفکر عملگرایانه را ذیل این عنوان، سامان دهد. نخستین تشکلهای فکری که ذیل عنوان عمومی مکتب شیکاگو و تحت تاثیر جان دیویی شکل گرفت، در حوزههای فلسفه، دین، جامعهشناسی و اقتصاد بود. گردانندگان محفل اقتصادی دانشگاه شیکاگو، تورستاین و بلن و فرانکاچ نایت بودند. جریانهای غیراقتصادی دانشگاه شیکاگو، عمدتا در سالهای استادی جاندیونی(1904-1894) رشد و نمو کردند. اما شاخه اقتصادی مکتب شیکاگو دیرتر از بقیه شاخهها و در دهه بیست قرن بیستم سامان یافت. جنبشی که با وبلن و نایت شروع شده بود و تاکید اصلی آن بر «بازار آزاد» و فضیلتهای آزادی اقتصادی بود، از دهه 20 به بعد توسط جورج استیگلر و میلتون فریدمن بسط یافت و به جریان قالب در دنیای اقتصاد تبدیل شد و در دهه 1950، استفاده از اصطلاح مکتب اقتصادی شیکاگو رواج یافت.
آراء متفکران مکتب شیکاگو در وهله نخست، یکی از زیرشاخههای جریان عمومیتر نئوکلاسیسم بود و هنوز هم از نظر مبانی، ذیل همان جریان قرار دارد، اما نقدهایی که اقتصاددانان مکتب شیکاگو بر آراء جان مینارد کینز نوشتند، آنان را به گروهی تبدیل کرد که اگر نتوان نام غیرنئوکلاسیک بر آنها گذاشت، حتما میتوان گفت جریانی کاملا متمایز در درون نئوکلاسیسم هستند که گام به گام بر تشخص و خطوط تمایز آنها افزوده شده است. نخستین خط تمایزی که اقتصاددانان مکتب شیکاگو را از آموزگاران نئوکلاسیک از جمله جان مینارد کینز جدا کرد، نقد آنها به نظریه و ارائه بدیلی برای آن بود که توسط میلتون فریدمن و تحت عنوان نظریه پولی(Monaterism) مطرح شد. بحث دیگری که مکمل بحث نظریه پولی بود، انتقاد از مداخله دولت و هزینههای اشتغالزای آن(نظریه کینز) بود. نظریه پولی تا دهه 1980 که بدیل آن یعنی «انتظارات عقلایی» توسط متفکران جدیدتر مکتب شیکاگو مطرح شد، نظریه غالب بود. طبق این نظریه، برخلاف آنچه کینز میپنداشت، افزایش هزینههای دولت به جای رساندن جامعه به اشتغال کامل، موجب افزایش نقدینگی، کسری بودجه دولت و در نتیجه تورم میشود و تورم زیانبارترین بلای اقتصادی است که دسترنج انسانها را به باد میدهد.
در دهه 1950 که اقتصاددانان مکتب شیکاگو تازه قد برافراشته بودند، هنوز نظریه کینز در محافل اقتصادی جهان، نفوذ فراوانی داشت. علت این نفوذ این بود که بسیاری خروج ایالات متحده از بحران اقتصادی 1929 تا 1931 را وامدار نظریه کینز میدانستند.
این باور البته حاوی بخشی از واقعیت بود. زیرا در جریان بحران اقتصادی آمریکا، آنچه صدمه دیده بود طرف تقاضا، یعنی مصرفکنندگان بودند و در پی تزریق پول به جامعه و بالا رفتن قدرت خرید افراد، بنگاهها رونق گرفتند و به تدریج بر بحران غلبه کردند. اما در عصری که منتقدان کینز به نقد او پرداختند، گرفتاری در طرف تقاضا نبود، بلکه اشباع شدن ظرفیتهای تکنولوژیک، اجازه رشد شتابان را نمیداد و طرف عرضه ناتوان شده بود. در این دوران، اقتصاددانان مکتب شیکاگو بحث واقعی کردن قیمتها، کاهش مداخله دولت در اقتصاد و به تبع آن کاهش هزینههای دولتی را تنها راه نجات کشورها از بلای تورم تشخیص دادند. این دیدگاه اقتصاددانان مکتب شیکاگو که یاران آنها در مکتب اتریش به ویژه هایک از آن حمایت میکردند، به تدریج به فکر غالب نهادهای بینالمللی به ویژه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی تبدیل شد. در میان سیاستمداران نیز مارگارت تاچر، نخستوزیر انگلستان و رونالد ریگان، رییسجمهور آمریکا در دهه 1980 نخستین کسانی بودند که به اندرزهای اقتصاددانان مکتب شیکاگو به ویژه میلتون فریدمن، گوش سپردند. گفته میشود، تحول اقتصادی دهههای 1980 و 1990 در آمریکا و انگلستان و دیگر نقاط جهان محصول تبعیت تاچر و ریگان از آموزههای فریدمن بوده است.
گفتههای اقتصاددانان مکتب شیکاگو
فرانک هاینمن نایت (1972-1885)، از مهمترین اقتصاددانان جهان است. وی که فرزند یک کشاورز آمریکایی بود، دوره دبیرستان را تمام نکرد، اما دانشگاه تنسی او را در سال 1905 به عنوان دانشجو پذیرفت. نایت در دانشگاههای آمریکا و آلمان فلسفه و اقتصاد خواند و در جوانی اقتصاددان نامآوری شد.
علم از آن جهت که ناچار است جنبههای تغییرناپذیر اشیا را مورد تحقیق و تفحص قرار دهد، اساسا پدیدهای ایستا است.
« کالاها از جایی که قیمتها پایین است به جایی که قیمتها بالاتر است سرازیر میشوند. همین جابجایی آزادانه است که بازارها را آرام میکند. »
میلتون فریدمن (2006-1912) اقتصاددان و روشنفکر آمریکایی که حدود 50سال بر اقتصاد آمریکا و جهان تاثیر گذاشت. نظریههای فریدمن کینز در باب آزادی سیاسی و نسبت آن با آزادی اقتصادی به همراه نظریههای او در باب پول، امروزه از مشهورات علم اقتصاد به شمار میرود. فریدمن که یکی از وظایف خود را پاره کردن پردههای فریب دولتها میدانست، در برابر طرفداران اقتصاد دولتی زبانی گزنده داشت:
« اگر اداره شنزارهای آفریقا را به دولت بسپارید، طولی نخواهد کشید که قحطی سنگریزه پیش خواهد آمد. »
« تنها دولت است که میتواند با مرکب مرغوب و بر کاغذهای نفیس، چیزهایی بنویسد که پشیزی ارزش نداشته باشد. »
« بسیاری از مردم از دولت میخواهند به دفاع از مصرفکنندگان برخیزد، اما واقعیت این است که دفاع از مصرفکنندگان در برابر شر دولت واجبتر است. »
5 - مکتب اتریش
در نیمه قرن نوزدهم میلادی، نفوذ نظری و عملی سوسیالیستها در اروپا، اقتصاددانان لیبرال را به تکاپوی تازهای برای پاسخدادن به پرسشها و رفع تناقضها واداشت. آنها از سویی میبایست، نقصانهای نظری اقتصاددانان کلاسیک را درباره غایتهای اقتصاد رفع میکردند و از سوی دیگر ناچار بودند با جاذبههای پوپولیستی سوسیالیسم جدال کنند.
خدشهای که به نظریههای کلاسیک وارد شده بود به مبحث «منشا ارزش» مربوط میشد. اقتصاددانان تا آن زمان دو منشا برای ارزش کالاها و خدمات قائل شده بودند. اولی از آن اقتصاددانان کلاسیک بود که بر نقش عناصر تولید(کار و سرمایه) و عرضه و تقاضا تاکید میورزیدند و دیگری از آن کارل مارکس بود که منشا ارزش را در «کار اجتماعا لازم» میدانست. طبق نظریه اول، آنچه قیمت کالا را در بازار تعیین میکرد، میزان هزینههای صرفشده در آن و تقاضای مصرفکنندگان بود. براساس نظریه دوم، میزان کاری که صرف تولید کالاها میشود دو بخش دارد. بخش کوچکی از آن به عنوان دستمزد به کارگران داده میشود و مابقی که در واقع محصول استثمار کارگران است به جیب سرمایهداران میرود و جمع این دو قیمت نهایی کالا را تشکیل میدهد.
لیبرالها برای پاسخدادن به استدلال سوسیالیستها با تنگنایی روبهرو شدند که گفته میشد از زمان آدام اسمیت(1790-1723) وجود داشته است.
اسمیت در قرن هیجدهم پرسشی مطرح کرده بود که نه خودش برای آن پاسخ قانعکنندهای یافته بود نه پیروانش. اسمیت پرسیده بود چرا آب که مادهای حیاتی است، از الماس که حیاتی نیست، ارزانتر است. اسمیت برای رفع این تناقض، این راه حل را ارائه کرد که ارزش بر دو نوع است. یکی ارزش مصرفی است و دیگری ارزش مبادلهای. ممکن است کالایی مانند آب ارزش مصرفی داشته باشد، اما ارزش مبادلهای آن ناچیز باشد و به عکس کالایی مانند الماس ارزش مصرفی کمتری داشته باشد، اما ارزش مبادلهای آن بالا باشد. در پی این استدلال، اسمیت این را هم اضافه کرد که ارزش مبادله ای به میزان کار صرف شده در تولید کالا و درجه مشقت لازم برای دستیابی به آن بستگی دارد. اسمیت قائل به رابطه ضروری بین قیمت و فایده کالاها نبود. یعنی اینکه ذهنیت خریدار تاثیری بر قیمت ندارد، بلکه کار است که قیمت را تعیین میکند. اگر بخش دیگر نظریه اسمیت یعنی عرضه و تقاضا و دست پنهان بازار را نادیده بگیریم، استدلال اسمیت در باب ارزش به استدلالی که نیمقرن پس از وی توسط مارکس مطرح شد، شباهت زیادی دارد. اقتصاددانان مارژینالیست برای رفع «پارادوکس آب - الماس» بحث مطلوبیت را مطرح کرده و اینگونه نتیجهگیری کردند که درست است که آب عنصری حیاتی است، اما به علت وفور آب و کمیابی الماس، مصرفکنندگان اجباری ندارند که برای ماده حیاتی آب پول زیادی بپردازند، اما مطلوبیتی که الماس برایشان دارد، انگیزه پرداخت پول بیشتر را توجیه میکند. طبیعی است که اگر آب کمیاب شود، حتما مردم برای تامین آن پولی بیشتر از الماس خواهند پرداخت. مارژینالیستها همچنین میگفتند ارزش کالا ربطی به میزان کار و یا ارزش مصرفی ندارد. بلکه مطلوبیت نهایی است که قیمت را تعیین میکند. نظریه مارژینالیستها، معضلی را که آدام اسمیت مطرح کرده، اما در پاسخ آن مانده بود، حل کرد و در عین حال به نظریه ارزش کارل مارکس خدشهای جدی وارد کرد. این تحول، به صورت تدریجی راهی تازه پیش روی طرفداران اقتصاد آزاد گذاشت و به پیدایش نسل تازهای از اقتصاددانان انجامید که پایهگذار مکتب تازهای به نام مکتب اتریش شدند. واضعان و شارحان مکتب اتریش که با نامهای مکتب وین و «مکتب روانشناختی» هم شناخته میشود، کوشیدند برای مدعاهای اقتصاددانان مارژینالیست، مبانی فلسفی و نظری محکمی بسازند که اجزای آن، سازگاری بیشتری داشته باشد. آغازکننده این کار کارل منگر بود که تاثیر فکری و عملیاش بیش از همگنان مارژینالیست او بود. منگر در سال 1871 کتاب«اصول اقتصاد» را نوشت. حلقهای از اقتصاددانان که دور منگر، بوهم باورک و فردریش فون وایزر جمع شدند، هسته اولیه مکتب اتریش بودند. این افراد که معاصر کارل مارکس بودند، به تلاش گستردهای برای نقد آرای او دست یازیدند. بعدها لودویک فون میزس و فردریش هایک هم به این نحله پیوستند و جریانی پرقدرت شکل دادند. نفوذ این جریان در زمان خود، در چارچوب دانشکدهها و محافل فکری محصور ماند اما به مرور زمان بر اهمیت و نفوذ آن افزوده شد.
بنیان نظری مکتب اتریش که طرح اولیه آن را منگر و بوهم باورک ریختند و میزس و هایک آن را بسط دادند و غنا بخشیدند، به صورت خلاصه این است: نظریهها و آرایی که کار یا هزینه تولید را منشا ارزش میدانند، بیاعتبارند. آنچه باعث میشود، مردم کالایی را به قیمتی که در بازار یافت میشود، خریداری کنند، میزان رضایتمندی برآمده از آن کالاست. ممکن است برای تولید کالایی 100 واحد کار و سرمایه صرف شود اما کسی متقاضی آن نباشد و برایش پشیزی نپردازد و برعکس ممکن است کالایی با یک واحد کار و سرمایه تولید شود و مصرفکنندگان برای خرید آن 100واحد پول بپردازند. عنصر تعیینکننده قیمت، خود انسان است نه روابط اجتماعی. ترجیحات ذهنی انسانهاست که آنان را بر آن میدارد چه کالایی را، چه زمانی و با چه قیمتی خریداری کنند. میتوان فهمید که مردم چه کالایی را بیشتر میپسندند اما کسی نمیتواند میزان این ترجیح را محاسبه کند. بنابراین باید تولید و دادوستد در فضای کاملا آزاد و بدون مداخله عناصر بیرون از بازار(به ویژه دولت) رخ دهد تا تولیدکنندگان براساس علائمی که از مصرفکنندگان دریافت میکنند، نوع و میزان کالاهای مورد نیاز جامعه را شناسایی کنند. برای اینکه این کارها به هرج و مرج در جامعه نیانجامد، میبایست قواعدی که با همه شهروندان برخورد واحد دارد، وضع شود؛ این قواعد نباید بر اساس خواستهها و اراده افراد و به صورت «مصنوع» ایجاد شود، بلکه میبایست با تاسی به «نظم خودجوش» ، آنچه که افراد در طول زمان و به صورت عرفی انجام میدهند، قاعدهمند شود. اگر نیروی مداخلهگر دولت، کار مردم را به خودشان بسپارد و فراتر از قاعدهگذاری کلی کاری نکند، بازار توانایی تنظیم ارتباطات افراد را خواهد داشت. مثالی که هایک در این زمینه میزند این است: اگر در ایستگاه اتوبوس، مردم به انتخاب خود سوار شوند، کسی که میخواهد آخر مسیر پیاده شود، تمایل دارد که در گوشهای دنج در صندلیهای آخر بنشیند و کسی که میخواهد ایستگاه بعدی پیاده شود نزدیک در میایستد و … اما اگر نفر اول را وادار کنیم در یکی از صندلیهای نزدیک در بنشیند و نفر دومی را به زور در ردیفهای آخر جا دهیم موجب بینظمی و نارضایتی میشویم.
هایک از این مباحث و تمثیلها نتیجه میگیرد: برنامهریزی، خاص سازمانهای مصنوع بشر مانند شرکتها و بنگاهها است که نظم آنها وابسته به نظم خودجوش و بزرگ جامعه است. برنامهریزی برای نظامهای خودجوش مثل جامعه و کشور به شیوه برنامهریزی رایج در نظامهای مصنوع، آزادیهای فردی را نابود میکند. نظام بازار، به موجب نظم خودجوش نهفته در آن، برنامهای درونی و خودگردان دارد که هیچ طرح و برنامه مصنوع بشر، نمیتواند جای آن را بگیرد. کتاب نامدار «راه بندگی» که هایک نزدیک به 70سال پیش آن را نوشت، آثار عملی نادیده گرفتن «نظم خودجوش» و میل مداخلهگری دولت برای ایجاد «نظم مصنوع» را به صورتی درخشان نشان میدهد. در این کتاب نشان داده میشود که نظم مصنوع، لاجرم به جباریت و آزادیکشی میانجامد.
گفتههای اقتصاددانان مکتب اتریش
لودویک هاینریش فون میزس (1973-1881) اقتصاددان و فیلسوف اتریشی و از بزرگان مکتب اقتصادی اتریش است. میزس بر آرا و نظریات اقتصادی قرن بیستم تاثیر عمیقی گذاشت و اگرچه در نیمه اول قرن با توجه زیادی مواجه نشد اما در نیمه دوم قرن بیستم به یکی از مراجع بزرگ اقتصاددانان تبدیل شد. کتابخانهای به نام میزس تاسیس شده است که در زمینه مباحث تئوریک اقتصادی فعالیت چشمگیری دارد. محور اصلی نظریات میزس محدود کردن قدرت دولت است:
« اگر میخواهید بین ملتها صلح پایدار ایجاد شود، قدرت و نفوذ دولتها را محدود کنید. »
« دولتها در همه دورهها، منشا بزرگترین تلخکامیها، انحرافها و فجایع بشری بودهاند.
« بزرگترین شری که تاکنون بشر با آن روبهرو شده، دولتهای بد بودهاند. »
فردریش آگوست فون هایک (1992-1899) – هایک اقتصاددان و فیلسوف اتریشی است که از دانشگاه وین دکترای حقوق و علوم سیاسی گرفت و بعدها استاد دانشگاه لندن شد و به تابعیت انگلستان درآمد. ورود هایک به مباحث سیاسی و اقتصادی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به لیبرالیسم جانی تازه بخشید: هایک در زمره بزرگترین منتقدان دولتهای توتالیتر بود و گناه همه مصائب بشری را متوجه دولتها میدانست:
« اگر میخواهیم در جامعهای آزاد زندگی کنیم، باید به این واقعیت اعتراف کنیم که هیچ آرمان و آرزویی آن قدر ارزش ندارد که آن را به زور به دیگران بقبولانیم. »
« در جامعهای که اصول رقابت به آن حاکم است احدی نمیتواند سر سوزنی از ستمکاریهای موجود در جوامع مبتنیبر برنامهریزی را انجام دهد. »
« اغراق نیست اگر بگوییم تاریخ بشر، تاریخ تورم است و این تورم محصول دولتهایی است که میخواستهاند دولت بمانند. »
جوک بسیجی !!!
از بسیجیه می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم، گوزیدم
بسیجیه با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل کردم . دوستش میگه: 2سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته برای 7 تا 10 سال
بسیجیه داشته به قصد کشت، خودش رو میزده! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی غیرت، الان فهمیدم از کجای ننهام در اومدم
بسیجیه رو در پایگاه نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه: مخفف welcome
بسیجیه نخبه بوده میزارنش کلاس زبان. یه روز بعد از کلاس میره ساندویچی میبینه نوشته هات داگ. میگه بزار یه سگ داغ بخورم. خلاصه طرف براش میاره. میگه اوه اوه ببین از سگه کجاش به ما رسید
بسیجیه زنگ میزنه ۱۱۰ میگه: گاز، کلاچ، ترمز، فرمون، ترمزدستی و دنده ماشین منو دزدیدند، پلیسه میگه: ببخشید، شما بسیجی هستید؟ یارو میگه: آره، چطور مگه؟ پلیسه میگه: هیچی، پاشو برو جلو بشین
بسیجیه ميره کنار دريا پری دريای ميبينه ،ميگه من عاشقتم ،با من ازدواج ميکنی،پری دريای ميگه من آدم نيستم،بسیجیه ميگه تو فکر ميکنی من آدمم،
به بسیجیه مي گن اگه وسط اقيانوس يه کوسه بيفته دنبالت چيکار مي کني
ميگه ميرم بالا درخت, ميگن وسط اقيانوس درخت نيست که خرهِ ,ميگه مجبورم مي فهمي مجبورم مجبور!
يه بسیجیه نوار نوحه ميخره زود ميزنه آخرش ببينه ساندیس ميدن يا نه!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
خبرنگار: محرم امسال چه برنامه هایی دارید؟ بسیجیه :ما امسال 10تا علم اضافه کردیم /15تا پرچم/150تا زنجیر/12تا قمه و40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید سرویس است!
بسیجیه تو مشهد بچش گم ميشه نذر ميكنه و ميگه : يا امام رضا دستم به دامنت، بچه ام پيدا بشه ، ديگه غلط كنم بيام مشهد
وصیت نامه بسیجیه :من تمام نمازهایم را خواندم فقط ب م چهل سال وضو بگیرید
به یه بسیجیه میگن فرق کلاغ چیه؟ میکه این بالِش از اون بالِش مساویتره
بسیجیه از دوستش میپرسه ساعت چنده؟
دوستش میگه ۸:۳۰
بسیجیه میگه ای بابا دیوانه شدم از صبح تا حالا هر کی یه چیزی میگه
بسیجیه از خدمت بر می گرده، باباش میگه نبودی واست زن گرفتیم، اینم بچه ات!
به یه بسیجی میگن بابات مرده لباس مشکی بپوش بریم قبرستون, میگه شما دروغ میگید یه اتفاقی افتاده می خواهید به من نگید.
توي بسیج يه بچه خوشگل گم ميشه، پليس براي مردم پيغام ميفرسته از يابنده تقاضا ميشود كه امشب كه هيچ، ولي فردا بچه رو بياره كلانتري تحويل بده تا ما بتونيم پس فردا به خانواده اش تحويل بديم .
بسیجیه داشته تو دریا غرق می شده هر بار که می رفته پایین آب می خورده می اومده بالا می گفته : سلام بر حسین
مسافري كه تازه به قم وارد شده بوده از آقا بسیجیه مي پرسه ما اينجاغريبيم. كجا آمپول ميزنن؟ بسیجیه باسنش رو نشون ميده ميگه اينجا
4 عدد خواهر بسیجی میرن پیش آخونده:
اولی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد نگاه کردم، حالا باید چیکار کنم؟ ... آخونده میگه: برو با اون آب طاهر چشم هات رو بشور.
دومی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد دست زدم... آخونده میگه: برو با اون آب دست هات رو بشور.
سومی تا میاد حرف بزنه چهارمی از پشت در داد می زنه: حاج آقا قبل از اینکه این کونشو تو آب بشوره بزار من برم اون آب رو قرقره کنم.
یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم", بسیجیه میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا
زن بسیجیه میخواسته تنها بره خارج اجازه نامه شوهرش رو میبره بهش میگن قبول نیست شما باید استشهاد محلی بیارید
بسیجیه ماشين تخليه چاه ميخره .. روي تانکرش مينويسه: رزق ما در باسن شماست.
بسیجیه بچش بی ریخت می شه می ره با کل محل دعوا می کنه !
بسیجیه بچه دار نمی شده خونشو عوض می کنه !
بسیجیه کتاب فروشی میزنه اعدامش میکنند پشت شیشش زده بود جلد دوم قران موجودست
بسیجیه زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
دو بسیجی به نام «کافی» و «نعمت» با یک «خر» به مسافرت رفتند. در بین راه احساس کردند که خر خسته است، اطراق کردند. نعمت گفت اگر یک خر دیگر می داشتیم «کافی» بود. کافی در جواب گفت: فعلا همین خر هم «نعمت» است.!!!!
عکاس فارس نیوز راديولوژيست مي شه يه مریض مياد جواب عكسشو بگيره بهش ميگه: يه دنده سمت راست قفسه سينتون شكسته كه من تو فتو شاپ واستون درستش كردم
بسیجیه میره گل فروشی میگه گل بنفشه دارین؟ یارو میگه نه، بسیجیه میپره و تخمای گلفروشه رو میگیره، گلفروشه میگه ولم کن، بسیجیه میگه زنم گفته اگه گل بنفشه نداشت، تخمش رو بگیر!
به بسیجیه می گن شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری؟
میگه صددرصد . من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم .
به بسیجیه ميگن از چه گلي خوشت مياد...ميگه اقاقيا...ميگن هميني رو كه گفتي بنويس....ميگه غلط كردم رز
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
بسیجیه با ماشينش تو برفا گير مي کنه، زنجير نداشته، سينه مي زنه!
بسیجیه با زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمی زدند. زنه وقتی شب ميره بخوابه، يك يادداشت ب شوهرش می گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، می بينه شوهر بسیجیش براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!
دوستمون ميره بانك چك نقد كنه، متصدی بانك ميپرسه: چك سيباس؟ يارو ميگه: نه
مال گردوهای پارساله
بسیجیه زنش رو می فروخته؛ میگن چرا این کارو می کنی؟ میگه: میگه ب پول
میگن : پول واسه چی می خوای؟ میگه: برا تفنگ خریدن.
میگن تفنگ واسه چی؟ میگه: برا جنگ با دشمن
میگن: جنگ ب چی؟ میگه : برا ناموسم
بسیجیه به يه تيمسار ميرسه ميگه شما سربازي؟ طرف كه ميبينه يارو حالیش نیست مي گه آره. ميگه پس گه ميخوري لباس تيمسار ميپوشي
هر کاري ميکردن بسیجیه رو از زير آوار زلزله بيرون بيارن نمي گذاشته، فقط هي داد ميزده من کاري نکردم به خدا، فقط سيفونو کشيدم!
به بسیجیه ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟
ميگه: خيار!
بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟
ميگه: با چايي شيرين بخور، نظرت عوض ميشه!
بسیجیه تو جبهه بي سيم مي زنه ميگه من 5 تا عراقی گرفتم بياين ببرين ميگن چرا خودت نمی آریشون؟ ميگه اونا نمی ذارن من بيام
بسیجیه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: دو تا آرزو بكن. بسیجیه ميگه: يه ساندیس خنک ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، بسیجیه يک کم ميخوره ميگه: به به! چقدر خنكه! يكی ديگه هم بده!!!
گزارشگر صدا و سيما از يه بسیجیه ميپرسه: نظرت راجع به اين محله كه هنوز آسفالت نشده چيه؟ بسیجیه ميگه: بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام خدمت شما و بينندگان عزيز و همچنين پرسنل محترم شهرداري و مقام معظم رهبري و خانواده هاي محترم شهداي دفاع مقدس، جانبازان و معلولين و ايثارگران. من بچه اين محل نيستم.
بسیجیه توي اتوبوس مي گوزه، دختره كه بغلش نشسته بود ميگه بي شعور اين چه كاري بود كردي؟ بسیجیه ميگه: ميخواستم سر صحبت رو باز كنم
بسیجیه میره سربازی وقتی بر میگرده میبینه داداشش و باباش با کلی ریش و سبیل وایسادن دم در میزنه زیر گریه میگه تو رو خدا بگین چی شده باباش میگه احمق رفتی سربازی ریش تراشو دیگه چرا بردی
بسیجییه میره داروخونه میگه آقا شربت شهادت دارین؟ دکتر میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟
از بسیجیه می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟
بسیجی رو برق 3 فاز میگیره پرت می کنه ، بلند میشه میگه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیان جلو
بسیجیه میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر كار میگه: غذای امروز «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! بسیجیه میگه : «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟
به بسیجیه میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده ؟
میگه : 14 ماه!
میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست!
میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده!
از بسیجیه می پرسن که ب بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند.
آقا يه دوتا جوک هم من بلدم بگم: یه بسيجی زن ژاپنی میگیره هر دقیقه نگاش میکنه میگه: اگه خوابت میاد برو بخواب
حكومت نظامي بوده، حاج آقا به بسیجیه ميگه تو اينجا نگهباني بده، از هفت شب به بعد هركيو تو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش تموم ميشه، تا مياد سوار ماشين بشه، صداي گلوله مياد . برميگرده ميبينه بسیجیه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنجه! سربازه ميگه: گربان آخه اين يك آدرسي پرسيد كه تا نه شب هم پيداش نميكرد
بسيجيه دوستاش رو جمع ميکنه ميشينن عرق خوری... مست ميشن يهو ميگه من برم شورت زنم رو عوض کنم بيام، ميگن نه نرو زشته، ميگه آخه کش اش اذيتم ميکنه
بسیجیه لنگ بوده با کشتی میره مسافرت.وقتی برمیگرده دوستش ازش میپرسه خوب بود مسافرت؟
میگه نه بابا همش استرس داشتم.هر روز میگفتن لنگرو بندازین تو آب
از بسيجيه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه
بسيجيه از تلفن عمومی میاد بیرون. ازش می پرسن سالم بود. میگه آره فقط آفتابه نداشت
بسيجیه میره جلو آزمایشگاه میگه: چرا جواب خون شهدا رو نمیدین؟!
گزارشگر از بسیجیه می پرسه: شما تا حالا ایثار کردین؟ میگه والا عیسی نه ولی یه موسی تو پایگاه بود هر شب می کردیمش!
بسيجيه ميره خواستگاري، باباي دختره ميگه: من براي مهريه دخترم هزارتا سكه ميخوام! يارو ميگه: خيلي زياده آقا، تو همين راسته يه دختر پيدا كردم، ميدن 14 تا سكه، تازه حامله هم هست !!!
از طرف بهداشت اومدن سرکشي گاوداري يه بسيجی؛ گفتن شما به گاوهاتون چي ميديد گفت علف!جريمش کردن بار دوم که اومدن بازم همون سوال رو کردن بسيجيه گفت ما به گاوهامون چلو کباب ميديم:-؟؟ باز هم جريمش کردن بار سوم اومدن باز هم همون سوال رو کردن؛ بسيجيه کمي فکر کرد بعد با خوشحالي گفت ما به گاوهامون پول تو جيبي ميديم هر چي دلشون ميخواد بخرن بخورن
سه تا بسيجی ميرن دزدی. صابخونه بيدار ميشه و بسيجا ميرن هر کدوم تو يه گونی قايم ميشن!
صابخونه مياد و به گونی اول لگد ميزنه..صدای نون خشک در مياره!
به دومی لگد ميزنه ... صداي گردو در مياره!
به گونی سوم لگد ميزنه ... هيچ صدايی در نمياد..دوياره محکمتر لگد ميزنه... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه بسیجیه با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمی؟!
بسيجيه از دندانپزشكي مياد خونه، غذا رو لقمه لقمه ميكنه تو باسنش، بهش ميگن: چيكار ميكني؟ ميگه: دكتر گفته: غذا رو با اون طرفت بخور
يه روز يه بسيجيه ميره در مغازه خياطي. پارچه شو ميده ميگه برام يه شلوار
بدوز. فردا نيام بگي وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا
نميخوام پدر سگ پارچه منو بده ميخوام برم
بسيجيه میره انگلیس. بهش میگن اسمت چیه؟
میگه : sun god between two waters gold shit dear wife
بهش میگن: فارسی بگو.
میگه: شمس الله میان دوآبی زرگنده زنجانی!
بسيجيه تو ماشينش آهنگ عربي گذاشته بوده با صداي بلند. بهش گير مي دن مي گه
: اي بابا نميشه تو اين ماه محرم يه قرآن شاد گوش بديم
به بسيجيه ميگن در و ببند هواي بيرون سرده..ميگه: مثلا اگه من در و ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟؟
به بسيجيه ميگن علامت ! يعني چي؟
ميگه:شاشيدن ممنوع،حتي يک قطره
بسیجیه از اسارت بر گشته بوده ازش پرسیدن خوب اونجا چه جوری بود ؟ میگه عراقیا خیلی با ما بد رفتاری میکردن ! یا ترتیبمونو میدادن یا میکشتنمون ! بعد میبینه 3 کرده میگه البته من شهید شدم !
بسیجیه!! با دوست دخترش ميرن پارك ميگه: عزيزم اگه اين درخت كاج زبون داشت الان به ما چي ميگفت؟ دختره ميگه اگه زبون داشت ميگفت كره خر من زردآلو ام نه كاج!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
بسيجيه سوار اتوبوس بود به راننده ميگه شما كه هميشه تو بيابونيد از كجا ميفهميد بچه هاتون مال خودتونن يا حرومزاده ان..؟!
راننده ميگه چند سالي ميمونيم ببينيم اگه شبيهمون شد كه هيچ، اگه نشد ميبريم تو بسيج ثبت نام ميكنيمش..!
بسيجيه رفت تماشاي رقص باله، از اول تا آخرش خواب بود. بعد ازش پرسيدن: چه طور بود؟ گفت: آدماي خيلي خوبي بودن! ديدن من خوابم رو نوک انگشت راه ميرفتن
بسيجيه ميميره، ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مردي؟ ميگه: داشتم شير ميخوردم! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه: نه بابا، گاوه يهو نشس
از بسيجي ميپرسن: تولدت چه روزيه؟
جواب ميده: 5 آذر.
ميپرسن: چه سالي؟ ميگه: هر سال
به بسیجیه میگن آخرین باری که آرزو کردی چی شد؟ میگه بدبخت شدم فرداشت بابای آرزو اومد من و بابام رو باهم کرد.
به بسیجیه میگن چرا اینقدر کونت بزرگه؟ میگه بچه که بودم مادر خدابیامرزم بجای پودر بچه از بیکینگ پودر استفاده میکرد.
یه بسیجیه رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. بسیجیه گفت: خیلی عالی بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی میگفتن. بسیجیه گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن اسگله رو اسگله رو …
دولت برای پنجاه هزارمین بار به بسیج اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد.
بسیجیه به رفیق اش می گه بیا بریم نماز جمعه بخونیم نفری ۱۰۰۰۰تومن میدن. رفیق اش می گه اگه ندادن چی ؟ بسیجیه میگه خوب می گوزیم باطل می شه.
بسیجیه میره اداره پلیس میگه زن من گم شده. افسر سوال میکنه مشخصات زنت چیه؟ بسیجیه میگه: جناب سروان "مشخصات" یعنی چی؟ افسر میگه: ببین اگه زن من گم بشه مشخصاتش اینه: قد بلنده، چشماش آبیه، موهاش بلنده، صورتش خوشکله. بسیجیه میگه: اصلا زنم من بره گم بشه پاشو بریم دنبال زن تو
به بسیجیه میگن کردم -کردی-کرد چه صیغه ایه؟میگه اون که دیگه صیغه نیست ، جنده است.
بسیجیه تلويزيون ميخره بعد کنترلشو پس مياره به صاحب مغازه ميگه بيا داداش اين ماشين حساب توش بود ما حرومي بهمون نمياد
به بسیجیه ميگن قبله كدوم طرفه؟ ميگه: كجا بهت آدرس دادن؟
بسیجیه تلفن میزنه فلسطین یکی گوشیرو بر میداره میگه بله. بسیجیه میگه: الو اونجا فلسطین؟ یارو میگه: اره . بسیجیه میگه: پس گوه میخورید هی میگید اشغاله
از بسیجیه ميپرسن بنظر تو سخت ترين کار چيه؟ ميگه: نمک تو نمکدون ريختن, چون سوراخ هاش خيلي ريزه
جبرئيل از بسیجیه ميپرسه آرزوت چيه؟ ميگه: خدا رو ببينم. جبرئيل ميگه: خدا ديدني نيست.بسیجیه ميگه: پس ميخوام آدم شم. جبرئيل ميگه: پاشو بريم همون خدا رو نشونت بدم
بچه بسيجيه ميره پيش شيره هي گير ميده : من بابامو ميخوام و من بابامو مي خوام.آخرش شيره شاكي ميشه باسش ميرينه ميگه بيا اينم بابات.
پسره ميگه اينكه بابام نيست اين بخار داره بابام بخار نداشت!!!
به بسيجيه ميگن: با حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون هي در زدم، هي در زدم، هيچكي درو باز نكرد. بهش ميگن: نه بابا، با آقا حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون، آقا! هي در زدم، هي در زدم، هيچكي در رو باز نكرد!!!
از بسیجیه میپرسن تاحالا تو موقعیتی قرار گرفتی که نه راه پس داشته باشی نه راه پیش. بسیجیه میگه: یکبار اره تو باسنم گیر کرده بود
بسيجيه ازدواج ميکنه هرشب تنها ميخوابه
زنش ميگه نميخواي منو بوس کني!؟
ميگه من ازدواج کردم که دست از اين کثافت کاريا بردارم!
یه بار یه بسیجی خسیس به خانومش میگه: عیال! تا من میرم بالا پشتی بوم کولرو درست کونم پوشو دو تا تخمی مرغ درس کون شام بوخوریم مردیم گشنگی! عیالش میره تو آشپزخونه یارو هم میره بالای پشت بودم ولی پاش لیز میخوره و میفته پایین! همینجور که داشته از کنار پنجره آشپزخونه سقوط میکرده داد میزنه: ضعیفه تخم مرغا رو یکیش کون!!
بسيجيه ميره امامزاده ميبينه يه دختري ميگه خدايا يه شوهر خوب به من بده . بسيجيه خودشو ميندازه تو بغل دختره ميگه خدايا هل نده
بسیجیه میره عملیات، با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: میخوام وقتی ترکید پشمای همه بریزه
توی مسجد برای بسیجیا فیلم جنگی میذارن، تموم که میشه سینه خیز از مسجد خارج میشن
بسیجیه میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: اه اه مسواکش خیلی بزرگ بود
يه روز يه بسیجیه از نوکری برای کیک و ساندیس خسته میشه. به شكمش ميگه :چقدر من كار كنم تو بخوري .شكمش جواب ميده ميخواي من كار كنم تو بخوري؟
بسیجیه میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در كونت
بسیجیه پارچه سبز به سرش میبنده، ازش میپرسن چرا، میگه میخوام خود زنی کنم
بسیجیه عروسی میکنه شب عروسی داداشش میشینه پشت در اتاق عروس میگن چرا اینجایی؟ میگه: بابام خودش گفت بعد از داداشت نوبت توئه
عکس - دلجویی مهدی کروبی از خانواده بوترابی
به گزارش خبرنگار کلمه بوترابی ،مدیرعامل سابق و بنیانگذار پرشین بلاگ و عضو ستاد اصلاحطلبان حامی موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم بود که در آستانه عید نوروز در ۲۳ اسفند ماه بازداشت شد.
به گفته همسر آقای بوترابی در ۴۰ روز گذشته که از بازداشت او می گذرد علی رغم پیگیری های صورت گرفته هیچ اطلاعی از مکان نگهداری او و سلامتش در اختیار خانواده قرار نگرفته است.
کروبی در این دیدار ضمن ابراز تاسف از بازداشت های سیاسی ابراز امیدواری کرده هرچه سریعتر مهدی بوترابی به کانون خانواده برگردد.
مشخصات و آموزش کار با سلاح کلاشنیکف
مشخصات سلاح کلاشنیکف :
سلاح کلاشنیکف ( کلاش ) در سال 1947 توسط میخاییل کلاشنیکف در روسیه طراحی و در سال 1951 رسما وارد ارتش روسیه شد .
کلاشنیکف از نوع سلاحهای انفرادی سبک است که به حالت تمام اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک شلیک میکند و از این رو به آن مسلسل نیز گفته میشود .
این سلاح دارای خشابهای 30،40،75 فشنگی میباشد .
قنداق کلاشنیکف در سه نوع ثابت ، تاشو از زیر ، و تاشو از بغل ساخته میشود .
این سلاح بخاطر کوچکی و سبک بودن نسبی ، در جنگهای چریکی مورد استفاده چریک ها قرار میگیرد با اینحال بدلیل کارایی بالا بعنوان سلاح سازمانی برخی ارتش های جهان نیز هنوز بکار میرود .
کالیبر اوریجینال آن 7.62 میلیمتر است ولی در کالیبرهای دیگر نیز ساخته میشود .
تیر اندازی با حالت تک تیر :
1- فشنگ ها را در خشاب جا زده و خشاب را در سلاح جا بزنید .
2- برگه ناظم آتش که تنظیم کننده وضعیت شلیک است ( حالت بالا ضامن ، حالت وسط رگبار ، حالت پایین تک تیر ) را روی تک تیر قرار دهید .
3- گلنگدن را تا ته کشیده و رها کنید . ( اجازه دهید خود بر سر جای اول باز گردد ، چون برگرداندن گلنگدن با دست که آرامتر از قدرت فنر است ممکن است باعث شود که سلاح پر نشود .
4- سپس هدف گیری کرده و ماشه را بکشید و شلیک کنید .
نکته اول : اگر ضرورتی برای تیر اندازی نیست ، خشاب را از سلاح بیرون بیاورید و سعی کنید سلاح همیشه روی وضعیت ضامن ( غیر مسلح ) باشد .
نکته دوم : در خشاب های این سلاح ، فشنگ معکوس نیز جا میخورد پس مواظب باشید فشنگ را معکوس در خشاب قرار ندهید !
نکته سوم :هرگز مهمات ( فشنگ ها ) سلاح را در معرض حرارت شدید قرار ندهید و همینطور از ضربه زدن به ته فشنگ ( قسمت چاشنی ) خودداری کنید .
نکته چهارم : برای اطمینان از خالی بودن سلاح ، آنرا روی وضعیت تک تیر یا رگبار قرار داده و بسمت آسمان شلیک کنید .
رفع گیر سلاح :
خشاب را در آورده و دوباره جا بزنید . گلنگدن را محکم بکشید و رها کنید و اگر گیر سلاح باز نشد خشاب را دوباره درآورده و گلگدن را محکم کشیده و عقب نگاه دارید و با انگشت خود ، فشنگ داخل سلاح را از طریق دریچه پوکه پران لمس کرده و سعی کنید آن را تکان دهید و سپس مجددا گلنگدن را بکشید اگر کیر باز نشد سلاح نیاز به باز و بست کردن دارد .
مست شدن بسیجیها از بوی پای آغا
مست شدن بسيجي ها از بوي پاي آغـــــــــــــــا !!!!!
حالا ببنيد اگر آغا بگوزه بسيجي ها چطور نشئه میشن
از بین بردن پسورد BIOS كامپيوتر
روش اول : استفاده از پسوردهای استاندارد شرکت سازنده بایوس
توجه داشته باشید که هنگام وارد کردن رمزهای عبور حروف بزرگ را بصورت بزرگ و حروف کوچک را بصورت کوچک وارد کنید.
AWARD BIOS:
AWARD SW, AWARD_SW, Award SW, AWARD PW, _award, awkward, J64, j256, j262, j332, j322, 01322222, 589589, 589721, 595595, 598598, HLT, SER, SKY_FOX, aLLy, aLLY, Condo, CONCAT, TTPTHA, aPAf, HLT, KDD, ZBAAACA, ZAAADA, ZJAAADC, djonet
AMI BIOS:
AMI, A.M.I., AMI SW, AMI_SW, BIOS, PASSWORD, HEWITT RAND, Oder
رمزهای عبور زیر را بر هر نوع Bios میتوانید امتحان کنید
LKWPETER, lkwpeter, BIOSTAR, biostar, BIOSSTAR, biosstar, ALFAROME, Syxz, Wodj
روش دوم : یک روش نرم افزاری برای پاک کردن رمز عبور
اگر هنگامی که کامپیوتر روشن است بدان دسترسی دارید میتوانید از برخی نرم افزارهای موجود برای پاک کردن رمزعبور استفاده کنید ولی از آنجا که ممکن است شما به این نرم افزار ها دسترسی نداشته باشید روش زیر را به شما معرفی میکنیم.
کامپیوتر را به حالت MS DOS برگردانید و دستور DEBUG را اجرا کنید
برای مدلهای مختلف BIOS عبارات زیر را وارد کنید
AMI/AWARD BIOS
O 70 17
O 71 17
Q
PHOENIX BIOS
O 70 FF
O 71 17
Q
GENERIC
Invalidates CMOS RAM.
O 70 2E
O 71 FF
Q
توجه کنید که حرف اول برابرحرف "O " است نه عدد صفر.
روش سوم : روش سخت افزاری
اگر هنگامی که کامپیوتر روشن است به آن دسترسی ندارید یا رمز عبورهای قبلی کارساز نبود می توانید از روشهای سخت افزاری زیر استفاده کنید.
● استفاده از Jumper ها
بر روی تمام مادربردها یک Jumper است که از آن برای پاک کردن CMOS میتوانید استفاده کنید.کنار این jumper معمولا این عبارت دیده میشود Clr CMOS.
تنها کاری که شما میکنید این است که jumper را از پایه 1و2 درآورده و به پایه 3و4 نصب کنید و دوباره به حالت اول برگردانید. شما به همین سادگی میتوانید رمز عبور را پاک کنید.
● در آوردن باتری
میتوانید باتری دستگاهتان را که روی مادربرد است درآورده و دوباره جا بیاندازید در این حالت تمام اطلاعات CMOS به حالت پیش فرض برمیگردد. ولی توجه داشته باشید که جا انداختن باتری کمی مشکل است.
● عوض کردن آی سی ( Cheap CMOS )
اگر هیچ یک از روشهای بالا جواب نداد میتوانید آی سی CMOS را با یک آی سی از همان نوع عوض کنید یا از نوع برنامه ریزی کنید اینکار ابزار مخصوصی دارد و شرکتهای تعمیر کامپیوتر برای شما اینکار را خواهند کرد .
توجه: برای پیدا کردن آی سی CMOS میتوانید به دفترچه مادربرد خود مراجعه کنید.
در این روشها علاوه بر اینکه رمز عبور را پاک میکنید سایر اطلاعات نیز به حالت اولیه برمیگرد ولی نگران نباشید مشکلی نیست و شما میتوانید دوباره مشخصات کامپیوتر خود را در Setup وارد کنید.
آخرین نامه سعیدی سیرجانی به خامنه ای ، قبل از کشته شدنش
جناب آقای خامنه ای
پيام عتاب آميز جناب عالی را آقای صابری برايم خواند، و متاسف شدم، نه به علت اين که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفته ام و به زودی امت هميشه در صحنه حزب الله حسابم را خواهند رسيد که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ايم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خويش بود و اميدهای برباد رفته ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ايران در دوران رهبری شما خواهند داشت.
بگذريم از لحن توهين آميز پيام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوايی بعيد مينمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان. حيرتم از اين است که جناب عالی به استناد کدامين سند و قرينه و امارت مرا مرتد قلمداد کرديد و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته های من است ای کاش موردش را مشخص می فرموديد، و اگر مبتنی بر واردات غيبی است و اشراف بر ضماير که انالله و انااليه راجعون.
فرموده بوديد چرا اين همه مزايای حکومت اسلامی را نديده ام و به تمجيد نپرداخته ام. اين وظيفه اخلاقی را شاعران و نويسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولايت فقيه درآمده اند بهتر و موثرتر انجام ميدهند. وانگهی رژيمی که علاوه بر فرستنده های راديويی و تلويزيونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختيار دارد چه نيازی به مديحه سرايی مطرودان دارد، به خصوص نويسنده کج سليقه ای که هرگز در مدح هيچ امير و حاکمی قلم نزده است.
تعریف و مشخصات شبکه های خطی چیست ؟
دستیابی به اطلاعات با روش های مطمین و با سرعت بالا یکی از رموز موفقیت هر سازمان و موسسه است . طی سالیان اخیر هزاران پرونده و کاغذ که حاوی اطلاعات با ارزش برای یک سازمان بوده ، در کامپیوتر ذخیره شده اند. با تغذیه دریایی از اطلاعات به کامپیوتر ، امکان مدیریت الکترونیکی اطلاعات فراهم شده است . کاربران متفاوت در اقصی نقاط جهان قادر به اشتراک اطلاعات بوده و تصویری زیبا از همیاری و همکاری اطلاعاتی را به نمایش می گذارند. شبکه های کامپیوتری در این راستا و جهت نیل به اهداف فوق نقش بسیار مهمی را ایفاء می نمایند.
اینترنت که عالی ترین تبلور یک شبکه کامپیوتری در سطح جهان است، امروزه در مقیاس بسیار گسترده ای استفاده شده و ارایه دهندگان اطلاعات ، اطلاعات و یا فرآورده های اطلاعاتی خود را در قالب محصولات تولیدی و یا خدمات در اختیار استفاده کنندگان قرار می دهند.
وب که عالی ترین سرویس خدماتی اینترنت می باشد کاربران را قادر می سازد که در اقصی نقاط دنیا اقدام به خرید، آموزش ، مطالعه و … نمایند.
با استفاده از شبکه، یک کامپیوتر قادر به ارسال و دریافت اطلاعات از کامپیوتر دیگر است .
اینترنت نمونه ای عینی از یک شبکه کامپیوتری است . در این شبکه میلیون ها کامپیوتر در اقصی نقاط جهان به یکدیگر متصل شده اند. اینترنت شبکه ای است مشتمل بر زنجیره ای از شبکه های کوچکتراست . نقش شبکه های کوچک برای ایجاد تصویری با نام اینترنت بسیار حایز اهمیت است . تصویری که هر کاربر با نگاه کردن به آن گمشده خود را در آن پیدا خواهد کرد.
در این بخش به بررسی شبکه های کامپیوتری و جایگاه مهم آنان در زمینه تکنولوژی اطلاعات و مدیریت الکترونیکی اطلاعات خواهیم داشت . شبکه های محلی و شبکه های گسترده تاکنون شبکه های کامپیوتری بر اساس مولفه های متفاوتی تقسیم بندی شده اند. یکی از این مولفه ها ” حوزه جغرافیایی ” یک شبکه است .
بر همین اساس شبکه ها به دو گروه عمده LAN)Local area network) و WAN)Wide area network) تقسیم می گردند.
در شبکه های LAN مجموعه ای از دستگاه های موجود در یک حوزه جغرافیایی محدود، نظیر یک ساختمان به یکدیگر متصل می گردند .
در شبکه های WAN تعدادی دستگاه که از یکدیگر کیلومترها فاصله دارند به یکدیگر متصل خواهند شد. مثلا” اگر دو کتابخانه که هر یک در یک ناحیه از شهر بزرگی مستقر می باشند، قصد اشتراک اطلاعات را داشته باشند، می بایست شبکه ای WAN ایجاد و کتابخانه ها را به یکدیگر متصل نمود. برای اتصال دو کتابخانه فوق می توان از امکانات مخابراتی متفاوتی نظیر خطوط اختصاصی (Leased) استفاده نمود. شبکه های LAN نسبت به شبکه های WAN دارای سرعت بیشتری می باشند. با رشد و توسعه دستگاههای متفاوت مخابراتی میزان سرعت شبکه های WAN ، تغییر و بهبود پیدا کرده است . امروزه با بکارگیری و استفاده از فیبر نوری در شبکه های LAN امکان ارتباط دستگاههای متعدد که در مسافت های طولانی نسبت بیکدیگر قرار دارند، فراهم شده است .
اترنت در سال ۱۹۷۳ پژوهشگری با نام ” Metcalfe” در مرکز تحقیقات شرکت زیراکس، اولین شبکه اترنت را بوجود آورد. هدف وی ارتباط کامپیوتر به یک چاپگر بود. وی روشی فیزیکی بمنظور کابل کشی بین دستگاههای متصل بهم در اترنت ارایه نمود. اترنت در مدت زمان کوتاهی بعنوان یکی از تکنولوژی های رایج برای برپاسازی شبکه در سطح دنیا مطرح گردید. همزمان با پیشرفت های مهم در زمینه شبکه های کامپیوتری ، تجهیزات و دستگاه های مربوطه، شبکه های اترنت نیز همگام با تحولات فوق شده و قابلیت های متفاوتی را در بطن خود ایجاد نمود. با توجه به تغییرات و اصلاحات انجام شده در شبکه های اترنت ،عملکرد و نحوه کار آنان نسبت به شبکه های اولیه تفاوت چندانی نکرده است .
در اترنت اولیه، ارتباط تمام دستگاه های موجود در شبکه از طریق یک کابل انجام می گرفت که توسط تمام دستگاهها به اشتراک گذاشته می گردید. پس از اتصال یک دستگاه به کابل مشترک ، می بایست پتانسیل های لازم بمنظور ایجاد ارتباط با سایر دستگاههای مربوطه نیز در بطن دستگاه وجود داشته باشد (کارت شبکه ) . بدین ترتیب امکان گسترش شبکه بمنظور استفاده از دستگاههای چدید براحتی انجام و نیازی به اعمال تغییرات بر روی دستگاههای موجود در شبکه نخواهد بود. اترنت یک تکنولوژی محلی (LAN) است. اکثر شبکه های اولیه در حد و اندازه یک ساختمان بوده و دستگاهها نزدیک به هم بودند. دستگاههای موجود بر روی یک شبکه اترنت صرفا” قادر به استفاده از چند صد متر کابل بیشترنبودند.اخیرا” با توجه به توسعه امکانات مخابراتی و محیط انتقال، زمینه استقرار دستگاههای موجود در یک شبکه اترنت با مسافت های چند کیلومترنیز فراهم شده است . پروتکل پروتکل در شبکه های کامپیوتری به مجموعه قوانینی اطلاق می گردد که نحوه ارتباطات را قانونمند می نماید. نقش پروتکل در کامپیوتر نظیر نقش زبان برای انسان است . برای مطالعه یک کتاب نوشته شده به فارسی می بایست خواننده شناخت مناسبی از زبان فارسی را داشته باشد. بمنظور ارتباط موفقیت آمیز دو دستگاه در شبکه می بایست هر دو دستگاه از یک پروتکل مشابه استفاده نمایند. اصطلاحات اترنت شبکه های اترنت از مجموعه قوانین محدودی بمنظور قانونمند کردن عملیات اساسی خود استفاده می نمایند.
بمنظور شناخت مناسب قوانین موجود لازم است که با برخی از اصطلاحات مربوطه در این زمینه بیشتر آشنا شویم :
Segment (سگمنت ) . به یک محیط انتقال به اشتراک گذاشته شده منفرد، ” سگمنت ” می گویند.
Node ( گره ) . دستگاههای متصل شده به یک Segment را گره و یا ” ایستگاه ” می گویند.
Frame (فریم) . به یک بلاک اطلاعات که گره ها از طریق ارسال آنها با یکدیگر مرتبط می گردند، اطلاق می گردد فریم ها مشابه جملات در زبانهای طبیعی ( فارسی، انگلیسی … ) می باشند. در هر زبان طبیعی برای ایجاد جملات، مجموعه قوانینی وجود دارد مثلا” یک جمله می بایست دارای موضوع و مفهوم باشد. پروتکل های اترنت مجموعه قوانین لازم برای ایجاد فریم ها را مشخص خواهند کرد .اندازه یک فریم محدود بوده ( دارای یک حداقل و یک حداکثر ) و مجموعه ای از اطلاعات ضروری و مورد نیار می بایست در فریم وجود داشته باشد. مثلا” یک فریم می بایست دارای آدرس های مبداء و مقصد باشد. آدرس های فوق هویت فرستنده و دریافت کننده پیام را مشخص خواهد کرد. آدرس بصورت کاملا” اختصاصی یک گره را مشخص می نماید.( نظیر نام یک شخص که بیانگر یک شخص خاص است ) .
دو دستگاه متفاوت اترنت نمی توانند دارای آدرس های یکسانی باشند. یک سیگنال اترنت بر روی محیط انتقال به هر یک از گره های متصل شده در محیط انتقال خواهد رسید. بنابراین مشخص شدن آدرس مقصد، بمنظوردریافت پیام نقشی حیاتی دارد. مثلا” در صورتیکه کامپیوتر B ( شکل بالا) اطلاعاتی را برای چاپگر C ارسال می دارد کامپیوترهای A و D نیز فریم را دریافت و آن را بررسی خواهند کرد. هر ایستگاه زمانیکه فریم را دریافت می دارد، آدرس آن را بررسی تا مطمین گردد که پیام برای وی ارسال شده است یا خیر؟ در صورتیکه پیام برای ایستگاه مورد نظر ارسال نشده باشد، ایستگاه فریم را بدون بررسی محتویات آن کنار خواهد گذاشت ( عدم استفاده ).
یکی از نکات قابل توجه در رابطه با آدرس دهی اترنت، پیاده سازی یک آدرس Broadcast است . زمانیکه آدرس مقصد یک فریم از نوع Broadcast باشد، تمام گره های موجود در شبکه آن را دریافت و پردازش خواهند کرد. CSMA/CD تکنولوژی CSMA/CD )carrier-sense multiple access with collision detection ) مسیولیت تشریح و تنظیم نحوه ارتباط گره ها با یکدیگررا برعهده دارد. با اینکه واژه فوق پیچیده بنظر می آید ولی با تقسیم نمودن واژه فوق به بخش های کوچکتر، می توان با نقش هر یک از آنها سریعتر آشنا گردید.
بمنظور شناخت تکنولوژی فوق مثال زیر را در نظر بگیرید :
فرض کنید سگمنت اترنت، مشابه یک میز ناهارخوری باشد. چندین نفر ( نظیر گره ) دور تا دور میز نشسته و به گفتگو مشغول می باشند. واژه multiple access ( دستیابی چندگانه) بدین مفهوم است که : زمانیکه یک ایستگاه اترنت اطلاعاتی را ارسال می دارد تمام ایستگاههای دیگر موجود ( متصل ) در محیط انتقال ، نیز از انتقال اطلاعات آگاه خواهند شد.(.نظیر صحبت کردن یک نفر در میز ناهار خوری و گوش دادن سایرین ). فرض کنید که شما نیز بر روی یکی از صندلی های میز ناهار خوری نشسته و قصد حرف زدن را داشته باشید، در همان زمان فرد دیگری در حال سخن گفتن است در این حالت می بایست شما در انتظار اتمام سخنان گوینده باشید. در پروتکل اترنت وضعیت فوق carrier sense نامیده می شود.قبل از اینکه ایستگاهی قادر به ارسال اطلاعات باشد می بایست گوش خود را بر روی محیط انتقال گذاشته و بررسی نماید که آیا محیط انتقال آزاد است ؟ در صورتیکه صدایی از محیط انتقال به گوش ایستگاه متقاضی ارسال اطلاعات نرسد، ایستگاه مورد نظر قادر به استفاده از محیط انتقال و ارسال اطلاعات خواهد بود. Carrier-sense multiple access شروع یک گفتگو را قانونمند و تنظیم می نماید ولی در این رابطه یک نکته دیگر وجود دارد که می بایست برای آن نیز راهکاری اتخاذ شود.فرض کنید در مثال میز ناهار خوری در یک لحظه سکوتی حاکم شود و دو نفر نیز قصد حرف زدن را داشته باشند.در چنین حالتی در یک لحظه سکوت موجود توسط دو نفر تشخیص و بلافاصله هر دو تقریبا” در یک زمان یکسان شروع به حرف زدن می نمایند.چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ در اترنت پدیده فوق را تصادم (Collision) می گویند و زمانی اتفاق خواهد افتاد که دو ایستگاه قصد استفاده از محیط انتقال و ارسال اطلاعات را بصورت همزمان داشته باشند. در گفتگوی انسان ها ، مشکل فوق را می توان بصورت کاملا” دوستانه حل نمود. ما سکوت خواهیم کرد تا این شانس به سایرین برای حرف زدن داده شود.همانگونه که در زمان حرف زدن من، دیگران این فرصت را برای من ایجاد کرده بودند! ایستگاههای اترنت زمانیکه قصد ارسال اطلاعات را داشته باشند، به محیط انتقال گوش فرا داده تا به این اطمینان برسند که تنها ایستگاه موجود برای ارسال اطلاعات می باشند. در صورتیکه ایستگاههای ارسال کننده اطلاعات متوجه نقص در ارسال اطلاعات خود گردند ،از بروز یک تصادم در محیط انتقال آگاه خواهند گردید. در زمان بروز تصادم ، هر یک از ایستگاههای مربوطه به مدت زمانی کاملا” تصادفی در حالت انتظار قرار گرفته و پس از اتمام زمان انتظار می بایست برای ارسال اطلاعات شرط آزاد بودن محیط انتقال را بررسی نمایند! توقف تصادفی و تلاش مجدد یکی از مهمترین بخش های پروتکل است .
یکی از راه حل های موجود بمنظور برطرف نمودن مشکل تراکم در شبکه تقسیم یک سگمنت به چندین سگمنت است . با این کار برای تصادم هایی که در شبکه بروز خواهد کرد، دامنه وسیعتری ایجاد می گردد.راه حل فوق باعث بروز یک مشکل دیگر می گردد: سگمنت ها قادر به اشتراک اطلاعات با یکدیگر نخواهند بود. بمنظور حل مشکل فوق، Bridges در شبکه اترنت پیاده سازی شده است . Bridge دو و یا چندین سگمنت را به یکدیگر متصل خواهد کرد. بدین ترتیب دستگاه فوق باعث افزایش قطر شبکه خواهد شد. عملکرد Bridge از بعد افزایش قطر شبکه نظیر تکرارکننده است ، با این نفاوت که Bridge قادر به ایجاد نظم در ترافیک شبکه نیز خواهد بود . Bridge نظیر سایر دستگاههای موجود در شبکه قادر به ارسال و دریافت اطلاعات بوده ولی عملکرد آنها دقیقا” مشابه یک ایستگاه نمی باشد. Bridge قادر به ایجاد ترافیکی که خود سرچشمه آن خواهد بود، نیست ( نظیر تکرارکننده ) .Bridge صرفا” چیزی را که از سایر ایستگاهها می شنود ، منعکس می نماید. ( Bridge قادر به ایجا د یک نوع فریم خاص اترنت بمنظور ایجاد ارنباط با سایر Bridge ها می باشند ) همانگونه که قبلا” اشاره گردید هر ایستگاه موجود در شبکه تمام فریم های ارسال شده بر روی محیط انتقال را دریافت می نماید.(صرفنظر ازاینکه مقصد فریم همان ایستگاه باشد و یا نباشد.) Bridge با تاکید بر ویژگی فوق سعی بر تنظیم ترافیک بین سگمنت ها دارد. همانگونه که در شکل فوق مشاهده می گردد Bridge دو سگمنت را به یکدیگر متصل نموده است . در صورتیکه ایستگاه A و یا B قصد ارسال اطلاعات را داشته باشند Bridge نیز فریم های اطلاعاتی را دریافت خواهد کرد. نحوه برخورد Bridge با فریم های اطلاعاتی دریافت شده به چه صورت است؟ آیا قادر به ارسال اتوماتیک فریم ها برای سگمنت دوم می باشد؟ یکی ازاهداف استفاده از Bridge کاهش ترافیک های غیرضروری در هر سگمنت است . در این راستا، آدرس مقصد فریم ، قبل از هر گونه عملیات بر روی آن، بررسی خواهد شد. در صورتیکه آدرس مقصد، ایستگاههای A و یا B باشد نیازی به ارسال فریم برای سگمنت شماره دو وجود نخواهد داشت . در این حالت Bridge عملیات خاصی را انجام نخواهد داد. نحوه برخورد Bridge با فریم فوق مشابه فیلتر نمودن است . درصورتیکه آدرس مقصد فریم یکی از ایستگاههای C و یا D باشد و یا فریم مورد نظر دارای یک آدرس از نوع Broadcast باشد ، Bridge فریم فوق را برای سگمنت شماره دو ارسال خواهد کرد. با ارسال و هدایت فریم اطلاعاتی توسط Bridge امکان ارتباط چهار دستگاه موجود در شبکه فراهم می گردد. با توجه به مکانیزم فیلتر نمودن فریم ها توسط Bridge ، این امکان بوجود خواهد آمد که ایستگاه A اطلاعاتی را برای ایستگاه B ارسال و در همان لحظه نیز ایستگاه C اطلاعاتی را برای ایستگاه D ارسال نماید.بدین ترتیب امکان برقراری دو ارتباط بصورت همزمان بوجود آمده است .
روترها : سگمنت های منطقی با استفاده از Bridge امکان ارتباط همزمان بین ایستگاههای موجود در چندین سگمنت فراهم می گردد. Bridge در رابطه با ترافیک موجود در یک سگمنت عملیات خاصی را انجام نمی دهد. یکی از ویژگی های مهم Bridge ارسالی فریم های اطلاعاتی از نوع Broadcast برای تمام سگمنت های متصل شده به یکدیگر است. همزمان با رشد شبکه و گسترش سگمنت ها، ویژگی فوق می تواند سبب بروز مسایلی در شبکه گردد. زمانیکه تعداد زیادی از ایستگاه های موجود در شبکه های مبتنی بر Bridge ، فریم های Broadcast را ارسال می نمایند، تراکم اطلاعاتی بوجود آمده بمراتب بیشتر از زمانی خواهد بود که تمامی دستگاهها در یک سگمنت قرار گرفته باشند. روتر یکی از دستگاههای پیشرفته در شبکه بوده که قادر به تقسیم یک شبکه به چندین شبکه منطقی مجزا است .
روتر ها یک محدوده منطقی برای هر شبکه ایجاد می نمایند. روترها بر اساس پروتکل هایی که مستقل از تکنولوژی خاص در یک شبکه است، فعالیت می نمایند. ویژگی فوق این امکان را برای روتر فراهم خواهد کرد که چندین شبکه با تکنولوژی های متفاوت را به یکدیگر مرتبط نماید. استفاده از روتر در شبکه های محلی و گسترده امکان پذیراست . وضعیت فعلی اترنت از زمان مطرح شدن شبکه های اترنت تاکنون تغییرات فراوانی از بعد تنوع دستگاه های مربوطه ایجاد شده است . در ابتدا از کابل کواکسیال در این نوع شبکه ها استفاده می گردید.امروزه شبکه های مدرن اترنت از کابل های بهم تابیده و یا فیبر نوری برای اتصال ایستگاه ها به یکدیگر استفاده می نمایند. در شبکه های اولیه اترنت سرعت انتقال اطلاعات ده مگابیت در ثانیه بود ولی امروزه این سرعت به مرز ۱۰۰و حتی ۱۰۰۰ مگابیت در ثانیه رسیده است . مهمترین تحول ایجاد شده در شبکه های اترنت امکان استفاده از سوییچ های اترنت است .سگمنت ها توسط سوییچ به یکدیگر متصل می گردند. ( نظیر Bridge با این تفاوت عمده که امکان اتصال چندین سگمنت توسط سوییچ فراهم می گردد) برخی از سوییچ ها امکان اتصال صدها سگمنت به یکدیگر را فراهم می نمایند. تمام دستگاههای موجود در شبکه، سوییچ و یا ایستگاه می باشند . قبل از ارسال فریم های اطلاعاتی برا ی هر ایستگاه ، سوییچ فریم مورد نظر را دریافت و پس از بررسی، آن را برای ایستگاه مقصد مورد نظر ارسال خواهد کرد . عملیات فوق مشابه Bridge است ، ولی در مدل فوق هر سگمنت دارای صرفا” یک ایستگاه است و فریم صرفا” به دریافت کننده واقعی ارسال خواهد شد. بدین ترتیب امکان برقراری ارتباط همزمان بین تعداد زیادی ایستگاه در شبکه های مبتنی بر سوییچ فراهم خواهد شد. همزمان با مطرح شدن سوییچ های اترنت مسیله Full-duplex نیز مطرح گردید. Full-dulex یک اصطلاح ارتباطی است که نشاندهنده قابلیت ارسال و دریافت اطلاعات بصورت همزمان است . در شبکه های اترنت اولیه وضعیت ارسال و دریافت اطلاعات بصورت یکطرفه (half-duplex) بود.در شبکه های مبتنی بر سوییچ، ایستگاهها صرفا” با سوییچ ارتباط برقرار کرده و قادر به ارتباط مستقیم با یکدیگر نمی باشند. در این نوع شبکه ها از کابل های بهم تابیده و فیبر نوری استفاده و سوییچ مربوطه دارای کانکنورهای لازم در این خصوص می باشند.. شبکه های مبتنی بر سوییچ عاری از تصادم بوده و همزمان با ارسال اطلاعات توسط یک ایستگاه به سوییچ ، امکان ارسال اطلاعات توسط سوییچ برای ایستگاه دیگر نیز فراهم خواهد شد. اترنت و استاندارد ۸۰۲.۳ شاید تاکنون اصطلاح ۸۰۲.۳ را در ارتباط با شبکه های اترنت شنیده باشید . اترنت بعنوان یک استاندارد شبکه توسط شرکت های : دیجیتال، اینتل و زیراکس (DIX) مطرح گردید. در سال ۱۹۸۰ موسسه IEEE کمیته ای را مسیول استاندار سازی تکنولوژی های مرتبط با شبکه کرد. موسسه IEEE نام گروه فوق را ۸۰۲ قرار داد. ( عدد ۸۰۲ نشاندهنده سال و ماه تشکیل کمیته استاندارسازی است ) کمیته فوق از چندین کمیته جانبی دیگر تشکیل شده بود . هر یک از کمیته های فرعی نیز مسیول بررسی جنبه های خاصی از شبکه گردیدند. موسسه IEEE برای تمایز هر یک از کمیته های جانبی از روش نامگذاری : x۸۰۲.x استفاده کرد. X یک عدد منصر بفرد بوده که برای هر یک از کمیته ها در نظر گرفته شده بود . گروه ۸۰۲.۳ مسیولیت استاندارد سازی عملیات در شبکه های CSMA/CD را برعهده داشتند. ( شبکه فوق در ابتدا DIX Ethernet نامیده می شد ) اترنت و ۸۰۲.۳ از نظر فرمت داده ها در فریم های اطلاعاتی با یکدیگر متفاوت می باشند. تکنولوژی های متفاوت شبکه متداولترین مدل موجود در شبکه های کامپیوتری( رویکرد دیگری از اترنت ) توسط شرکت IBM و با نام Token ring عرضه گردید. در شبکه های اترنت بمنظور دستیابی از محیط انتقال از فواصل خالی (Gap) تصادفی در زمان انتقال فریم ها استفاده می گردد. شبکه های Token ring از یک روش پیوسته در این راستا استفاده می نمایند. در شبکه های فوق ، ایستگاه ها از طریق یک حلقه منطقی به یکدیگر متصل می گردند. فریم ها صرفا” در یک جهت حرکت و پس از طی طول حلقه ، فریم کنار گذاشته خواهد شد. روش دستیابی به محیط انتقال برای ارسال اطلاعات تابع CSMA/CD نخواهد بود و از روش Token passing استفاده می گردد. در روش فوق در ابتدا یک Token ( نوع خاصی از یک فریم اطلاعاتی ) ایجاد می گردد . Token فوق در طول حلقه می چرخد . زمانیکه یک ایستگاه قصد ارسال اطلاعات را داشته باشد، می بایست Token را در اختیار گرفته و فریم اطلاعاتی خود را بر روی محیط انتقال ارسال دارد. زمانیکه فریم ارسال شده مجددا” به ایستگاه ارسال کننده برگشت داده شد ( طی نمودن مسیر حلقه )، ایستگاه فریم خود را حذف و یک Token جدید را ایجاد وآن را بر روی حلقه قرار خواهد داد. در اختیار گرفتن Token شرط لازم برا ی ارسال اطلاعات است . سرعت ارسال اطلاعات در این نوع شبکه ها چهار تا شانزده مگابیت در ثانیه است . اترنت با یک روند ثابت همچنان به رشد خود ادامه می دهد. پس از گذشت حدود سی سال ازعمر شبکه های فوق استانداردهای مربوطه ایجاد و برای عموم متخصصین شناخته شده هستند و همین امر نگهداری و پشتیبانی شبکه های اترنت را آسان نموده است . اترنت با صلابت بسمت افزایش سرعت و بهبود کارآیی و عملکرد گام بر می دارد.
زجرنامه يکی از قربانیان تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی
بيست و هشت ساله ام، نامم بهاره مقامی است و ديگر هيچ چيزی برايم باقی نمانده که بخواهم به اميد آن نامم را پنهان کنم. همه آنهايی که روزی برايم مهم بودند را از دست داده ام، اقوام و دوستان، آشنا و همسايه، همکار و هم قطار ، همه و همه را از دست داده ام. همه چيزم را نامردان نامردانه ربودند، زندگيم را. حال که جلای وطن کرده ام، می خواهم برای يک بار هم که شده، دردم را با کسی قسمت کنم. از همه دوستان ديگری هم که سرنوشت دردناکی چون من داشته اند می خواهم که بنويسند. بنويسند که بر آنها چه گذشته. اگر هم از بيم جان يا آبرو نمی توانند اسمشان را بگويند، با اسم مستعار بنويسند. بنويسند تا تاريخ بداند که بر نسل ما چه گذشت، بر نسل غم. تا آيندگانی که در آزادی در ايران زندگی خواهند کرد بدانند که اين آزادی به چه قيمتی به دست آمده، به بهای چه جانهای سوخته، چه اميدهای بر باد رفته، چه کمر های شکسته و زانوان خميده.
کمر پدرم شکست وقتی فهميد. خرد شد. مادرم يک شبه انگار صد سال پير شد. برادرم، برادرم که هنوز هم روی آنرا ندارم که به صورتش نگاه کنم، و او هم نگاهم نميکند تا مرا بيش از اين نيازارد. انگار مرديش را از او گرفتند وقتی فهميد. از مرد بودن خودش هم بيزار شد وقتی فهميد، که نامردهايی هستند که از مردی فقط نرينگی را دارند. ناموس و عنف و شرف و نجابت و عصمت و حيا برايشان بی معنيست. من معلم اول دبستان بودم، به غنچه های کشورم خواندن و نوشتن ياد می دادم، ياد می دادم "بابا آب داد"، "آن مرد می آيد"، "آن مرد نان دارد". مرد برايم آن نان آور مهربان بود. او که منتظر بودم بيايد. حال برايم چهره اش عوض شده، خشماگين و در هم کشيده از هوس کور، بوی تعفن عرقش يک لحظه هم از خاطرم نميرود. هميشه ترسم از اين است که بيايد، نيمه شبها با ترس آمدنش از خواب می پرم. با کوچکترين صدايی همه وجودم به لرزه می افتد و قلبم به تپش می افتد، مبادا بيايد؟ هر لحظه آماده فرارم، شبها را با چراغ روشن به روز می رسانم و روز ها را با اشک و آه به شب.
خانه مان در کارگر شمالی بود. با برادرم به سمت مسجد قبا رفته بوديم که دستگيرم کردند. زدند و بردند و داغان کردند، به قول حافظ همان طور که ترکان خوان يغما را. بعضی ها دستشان شکست، بعضی ها پايشان، بعضی ها کمرشان. بعضی ها هم مثل من روحشان، خرد و خمير شد. له شدم. انگار انسان بودنم از من گرفته شد. بهار بودم، مرده ام حالا، شقايق له شده ام.
از کسانی که اين نامه را می خوانند می خواهم، که اگر کسی را می شناسند که مثل من قربانی تجاوز نامردان شده، با او مهربانتر باشند، همدرد باشند. بدبختی من و امثال من اين است که در فرهنگ ما تجاوز فقط ضربه به يک فرد نيست، به کل خانواده يا حتی خاندان اوست. فردی که قربانی تجاوز شده دردش با گذشت زمان التيام نمی پذيرد، بلکه با هر نگاه پدرش داغش تازه می شود، با هر قطره اشک مادرش، قلبش از نو ميشکند. فاميل و دوست و همسايه که هيچ. همه با آدم قطع رابطه می کنند. خانه مان را مجبور شديم مفت بفروشيم و برويم به کرج. اما آنجا هم دوام نياورديم. مأموران که سريع آدرس خانه جديدمان را پيدا کردند. زير نظرمان داشتند. می آمدند سر کو چه مان می ايستادند، پدرم که رد می شد پوزخند می زدند. همه چيز را گذاشتيم و جلای وطن کرديم. پدر و مادرم سر پيری آواره کمپ پناهندگی شده اند. به جرأت می توانم بگويم که درد فرهنگی پس از تجاوز بارها و بارها بدتر و شديد تر از درد جسمی آن بود. خيلی ها وقتی که در مورد تجاوز می شنوند می خندند، قسم به هر چه که برايتان عزيز است، خنده دار نيست. رنج و عذاب يک خانواده ساده، بی آبرو شدن يک دختر يا پسر جوان، هتک حرمت از عشق خنده دار نيست. آنها که تجاوز می کردند می خنديدند، سه نفر بودند. هر سه ريشو و کثيف، بد لهجه و بد دهن. به همه فاميلم فحش می دادند، با اينکه خودشان ديدند باکره ام به من تهمت فاحشگی زدند و مجبورم کردند زيرش را امضا کنم. ديگر خجالت نمی کشم که اين را بگويم، برايم قبحش را از دست داده که هيچ به آن افتخار هم می کنم: گفتند جنده. گفتند جنده امضا کن. گفتم من معلمم. امضا نمی کنم. گفتند ما سه تا شاهد عادل داريم که ديده اند تو يک شب با سه نفر خوابيده ای. گفتم من هم بيش از سی تا شاهد دارم که معلمم، اگر حالا کارم به اينجا کشيده شده تقصير شماست. پوزخند زدند که خب برايت بد نشد، از حالا به بعد درآمدت کلی بالا می رود. ناموس برايشان تا اين حد بی معنا بود، نجابت تا اين حد پوچ. نديده بودند، نداشتند. همه زنها برايشان جنده بودند، زن که هيچ، به مرد ها هم رحم نمی کردند. انسان نبودند، در اثر کمبود و عقده، به جانوارن منحرفی تبديل شده بودند که جز به کثافت کشيدن همه زيباييها کاری بلد نبودند. می بينم مردم گاهی به خواهر و مادر اينها فحش ميدهند، اين جانورانی که من ديدم به خواهر و مادر خودشان هم رحم نمی کنند، خدا به داد آن بيچارگان برسد که بايد عمری را با اين درنده خويان بدصفت سر کنند. دندانهای جلويم شکست، شانه ام از جا در رفت، زنانگی ام ويران شد. می دانم که ديگر هيچ گاه قادر نخواهم بود مردی را دوست بدارم، هيچ گاه نخواهم توانست با مردی صميمی و نزديک باشم و به او اعتماد کنم. می دانم که سرزمينم مردان غيور درد آشنا هم زياد دارد، اما برای من ديگر مرد و نامرد يکی شده است. زندگيم ديگر به عنوان يک زن به پايان رسيده، انگار مرده متحرکی بيش نيستم. اما می نويسم، می نويسم تا زنده بودنم را پس بگيرم. می نويسم معلم بودم ، جنده شدم، حالا هم نويسنده ام. می نويسم بهار بودم، با اينکه خزان شدم حالا زيباترم. جنده زيبايم، بی آبروی محله مان شدم، معلم بی کلاس شدم، مسخره خاص و عام شدم، محکوم به تنهايی شدم، آغشته به کثافت ظالم شدم، گيسو بريده و شکسته دست و خونين چهره مزدوران جمهوری اسلامی شدم، پس افتخار می کنم که جنده آزاديم . می دانم که من تنها نيستم، صدايشان را ميشنيدم، در بند های مجاور، وقتی که مثل يک جسد بی جان و بی مصرف روی زمين افتاده بودم ميشنيدم که نامرديشان را بارها به نمايش گذاشتند. از همه هم دردانم ميخواهم که بنويسند، دردشان را هر جوری که می توانند فرياد بزنند، چون اين از همان دردهاييست که به قول هدايت مثل خوره روح آدم را ميخورد. بگذاريد بيرون بيايد، بگذاريد همه بدانند. بدانيد که تنها نيستيد، مثل من و شما بسيار است، ما همه در اين درد شريکيم.
اين زجر نامه طولانی تر از اين هاست، اما برای حالا آن را با يک حرف به پايان ميبرم، روی صحبتم با شخص آقای خامنه ايست: تو که خودت را پدر همه ملت ميدانی، من دختر ايران زمين بودم، پسران تو به من تجاوز کردند. تقاص عصمت من را چه کسی خواهد پرداخت؟
بهاره مقامی
فروردين ۸۹، آلمان
پاسدارهای ... ، یا پارازیتهای ماهواره رو قطع میکنید یا تمام آنتن های BTS رو نابود میکنیم .
در گوانتاناموی وزارت کشور چه بر سر دانشجویان آمد ؟
"اینجا از گوانتاناما صد پله بدتر است"
• گزارشی از شکنجه ی وحشیانه ی دانشجویان بازداشتی در زیرزمین وزارت کشور جمهوری اسلامی ...
اخبار روز: آنچه در پی می آید گزارشی ست مختصر از سیر تاثیرانگیز بازداشت تعدادی از دانشجویان کوی دانشگاه تهران و انتقال آنها به بازداشتگاه زیرزمینی وزارت کشور. امید است که اساتید و دانشجویان خواننده ی این متن یرای بازرسی این مکان مخوف و جهنمی بیاندیشند.
بازداشت دانشجویان در کوی دانشگاه با رفتاری بسیار خشونت آمیز، خصملنه و توهین آمیز صورت گرفته است. نیروهای لباس شخصی و پلیس دانشجویان را هنگام بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و انواع توهین ها و ناسزاهای زشت و شرم آور را به آنها نسبت داده اند . با این حال ضرب و شتم و توهین و تحقیر دانشجویان به مرحله ی دستگیری آنها در اتاق های کوی دانشگا ه یا محوطه ی کوه محدود نمانده ، بلکه وضعیتی به مراتب بدتر به لحاظ شکنجه ی جسمی و روحی در بازداشت گاه وزارت کشور رخ داده است . دانشجویان بازداشت شده که بی دلیل تنها بر اساس خوشایند نیروهای لباس شخصی برای انتقال به بازداشتگاه انتخاب شده اند ، اغلب به زیر زمین وزارت کشور یا بازداشتگاههای یکی از کلانتری ها انتقال یافته اند . برخی نیز بعدا به زندان اوین فرستاده شده اند که البته هنوز آزاد نشده اند . گزارش پیش رو شرح باز داشت تعدادی از دانشجویان است که به شکنجه گاه وزارت کشور انتقال یافته اند.
گفته هایی که در پی می آید نقل به مضمون از گفته های دانشجویان است:
ما در یک گروه ۴۶ نفره توسط یک مینی بوس به زیرزمین وزارت کشور انتقال پیدا کردیم. در داخل مینی بوس چشم دانشجویان بسته شد. روی صندلی هایی نشانده شدیم که بر قسمت بالای صندلی سرپوشی حلبی مانند قرار داده شده بود که بالای سر قرار می گرفت. در طول مسیر به طور دائم با باتوم روی این حلبی ها می کوبیدند که صدای وحشتناکی در گوش ما ایجاد می کرد و بدترین نوع شکنجه روانی در آن زمان بود. پس از طی مسیر به ناحیه ای رسیدیم که از حرکت چرخشی رو به پایین مینی بوس متوجه شدیم که در حال ورود به یک زیرزمین هستیم. بعدها در زمزمه های ماموران و نیروهای لباس شخصی همراه فهمیدیم که این زیرزمین در وزارت کشور واقع است.
زیرزمین یک محوطه حدودا صد متری بود که کف آن پوشانده از خاکستری سیاه بود که از آن بخار برمی خاست. پس از آن به محوطه وارد شدیم مجبورمان کردند روی زمین دراز بکشیم و سپس وادار به غلطیدن روی زمین مان کردند. باید به گونه ای غلط می زدیم که سرمان به پای ردیف بعدی برخورد نکند به محض برخوردی کوچک، با باتوم و لگد بر سر و بدنمان می کوبیدند. دائما می گفتند که "می خواهید انقلاب کنید..." و سپس فحش های هرزه و ناموسی بود که پشت سر هم نثارمان می کردند. برای جمع حدودا پنجاه نفری ما بیش از بیست نیروهای گارد و لباس شخصی در این محوطه حضور داشت. در مرحله بعدی، روی زمین نشسته و به طور متناوب به ما دستور نگاه کردن به زمین یا سقف را می دادند. پس از آنکه چند دقیقه ای دستور خیره شدن به زمین به ما می دادند،
به ناگهان از پشت با باتوم و لگد بر سر و گردنمان می کوبیدند. یا در حالی که سر ما رو به پایین بود و به زمین خیره شده بودیم، سرباز وظیفه ای که در سنگدلی از ماموران گارد هم بدتر بود، با لگد بر سر برخی دانشجویان می کوبید و می گفت که "چرا به زمین نگاه نمی کنی؟؟" درحالی که سر همه دانشجویان رو به زمین بود. یکی از رفتارهای شکنجه آمیز در این بخش، صدای وحشتناک شکستن آجر توسط کارگرانی بود که در ظاهر در بخش پشتی محوطه مشغول به کار بودند اما مشخص بود که در واقع برای ایجاد سر و صدای عمدی در آنجا کار می کردند. در حالی که ما در بخشی از محوطه جمع شده و سرهامان رو به پایین بود کارگران در فاصله ای دورتر آجرها را به طرز وحشتناکی خرد می کردند که صدای آنها به شدت باعث عصبی شدن ما می شد.
برخورد با دانشجویانی که قصد استفاده ازدسشویی داشتند به شدت وحشتناک و غیر نسانی بود. اولا اینکه دسشویی بدون در و پوشش بود و کسی که به دسشویی میرفت در معرض دید بود ، ثانیا زمان دسشویی ٣۰ ثانیه بود. پس از تمام شدن سی ثانیه دانشجویان را با غیرانسانی ترین شکل ممکن به بیرون پرتاب می کردند. یکی از رقت بارترین صحنه ها که هرگز از مقابل چشم دانشجویان پاک نخواهد شد، زمانی بود که زمان سی ثانیه یکی از دانشجویان به پایان رسید در این هنگام مامور دستشویی با لگد و درحالی که این دانشجو هنوز عریان بود او را از دسشویی به بیرون پرتاب کرد و به وسط جمع دانشجویان انداخت.
یکی از دانشجویان از ناحیه چشم دچار آسیب شده بود. وی به ماموری که نزدیکش بود گفت که چشمش به شدت درد می کند و در حال از دست دادن بینایی خود است اما نه تنها به وی یک پارچه کوچک برای قرار دادن روی چشمش ندادند که بدتر با مشت و لگد بر صورتش کوبیدند. دانشجوی دیگری از ناحیه پا با شکستگی روبرو شده بود به گونه ای که به گوشه ای افتاده بود و نمی توانست حرکت کند، اما حتی به او هم رحم نمی کردند .
حتی آب را از دانشجویان دریغ کردند. برای یک مرتبه که می خواستند به دانشجویان آب بدهند به انها دستور دادند سرهای خود را بالا بگیرند و دهان را باز کنند. سپس به طور ردیفی (دانشجویان در ردیف های پنج نفری پشت سر هم چیده بودند) ظرف آب را برای چند لحظه از بالا روی دهان دانشجویان ریختند. دفعه ی بعد که یکی از فرماندهان برای بازدید امد، گفت" سیرابشان کردید؟ " مامور حاضر گفت بله. سپس به دانشچویی که پایش شکسته بود اشاره کرد و گفت. پس چرا این داره میمیره آب بهشان بدهید" اما فکر می کنید واقعا می خواستند به ما اب بدهند؟ این بار شلنگ آبی آوردند. بچه ها به گمان اینکه می خواهند بهشان اب بدهند به سمت شلنگ رفتند. اما آنچه از شلنگ بیرون آمد آب جوش بود که باعث سوختن لب و دهان دانشجویان شد. با این حال بعضی از دانشجویان از شدت تشنگی آب جوش می خوردند! غذایی که به ما دادند ماکارونی ماسیده ای بود که بدون قاشق در کف دستهایمان ریختند. می گفتند اگر یک رشته روی زمین بیفتد باید از روی زمین بردارید و بخورید. اگر کسی بر نمی داشت با لگد بر سرش می کوبیدند . دانشجویان به زحمت می توانستند دستشان را به دهانشان برسانند. اما از ترس مجبور بودند غذایی که روی زمین می افتاد و با خاکستر و کثافت پوشانده میشد را بردارند و بخورند . همین کار در موقع دادن صبحانه!! تکرار شد . برای صبحانه یک لقمه کوچک نان که وسط آن پنیری قرار داده شده بود به دانشجویان می دادند و می گفتند با بغل دستی خود نصف کنید . نان خشک بود و کوچک در نتیجه هنگام نصف کردن لاجرم خرده های ان روی زمین می ریخت. باید خرده های نان را از لای خاکستر برمیداشتیم و می خوردیم اگر این کار را نمی کردیم با لگد . باتوم بر سرمان می کوبیدند .
یکی دیگر از رفتارهای زشت و کثیف با دانشجویان شکنجه جنسی آنها در منفی چهار وزارت کشور بود که زبان از گفتن و بازگو کردن آن شرم دارد. رفتارهای غیرانسانی و شکنجه آمیز به منفی چهار وزارت کشور محدود نبود. پس از انتقال ما به پلیس امنیت نیز شکنجه جنسی به نوعی انجام شد.
حضور یک روزه ی ما در منفی چهار وزارت کشور، بدترین روز زندگی مان بود که هرگز از ذهن ما پاک نخواهد شد. یکی از ماموران که به محوطه ی زیرزمینی آمده بود، می گفت اینجا از گوانتانامو هم هزاربار بدتر است. الفاظ رکیک و توهین های ناموسی که به ما می کردند، فراموش ناشدنی است. در برخی لحظات واقعا فکر می کردیم که برای همیشه اینجا خواهیم ماند و هیچ کس یه داد ما نخواهد رسید. یکی از رقت بارترین لحظات، زمانی بود که تقریبا بعد از یک ساعتی که در منفی چهار روی زمین غلط داده بودندمان، دور هم جمع مان کردند. در این حال یکی از دانشجویان شروع به گریه کرد و ناگهان همه زدند زیر گریه... .
هنگامی که به پلیس امنیت آوردن مان، رئیس دانشگاه - دکتر رهبر - به همراه یکی از نماینده های مجلس آمده بود. در حالی که خبرنگارانی برای عکس گرفتن از این حرکت افتخارآمیز! رئیس دانشگاه همراهشان بودند، به هر دانشجو یک تیشرت هدیه دادند! تا لباس های پوشیده از خون دانشجویان در معرض دید مردم قرار نگیرد. سوالی که از ذهن همه ما می گذشت این بود که دکتر رهبر در شب حمله کجا بود و چرا هیچ کاری برای جلوگیری از حمله نکرد؟ تلقی عموم دانشجویان این بود که آمدن رهبر به پلیس امنیت هم حرکتی تبلیغی بود، چون اگر به واقع به فکر دانشجویان بود باید در مقابل حمله به کوی دانشگاه مقاومت می کرد... .
آیا قابل تصور است که در کشوری که حکومت آن ادعای اسلامی بودن دارد چنین فجایع و جنایات غیر انسانی ای رخ دهد؟ چه کسی مسئول ایجاد چنین بازداشتگاه وحشتناکی در "وزارت کشور" این مملکت است؟ آیا به راستی وزارت کشور که باید مامن تامین امنیت مردم باشد، شایسته است که به شکنجه گاه دانشجویان بدل گردد؟
به عقیده ما وظیفه تمامی دانشگاهیان است که به عنوان پاسداران حقیقت و محافظان حریم دانشگاه، نسبت به بازرسی حضوری از این شکنجه گاه مخوف اقدام کنند. ما به جای ترحم های ظاهری مسئولان دانشگاه و اهدای تی شرت خواسته ای جز بازدید حضوری اساتید و مسئولان دانشگاه از منفی چهار وزارت کشور نداریم. تا این عزیزان از نزدیک و با چشمان خود ببینند که بدترین و جهنمی ترین روز زندگی تعدادی دانشجوی بیگناه چگونه رقم خورده است.
بايگانی وبلاگ
-
▼
2010
(697)
-
▼
آوریل
(56)
- عکس – شیخ فضل الله نوری بر بالای چوبه دار
- تعریف مکاتب اقتصادی حاکم بر دنیا
- عکس باران کوثری با روسری و مچ بند سبز
- بــر انــدازی نــــــــرم - کاریکاتــــور
- جوک بسیجی !!!
- عکس - دلجویی مهدی کروبی از خانواده بوترابی
- عکس پریدن خامنه ای از قطار
- مشخصات و آموزش کار با سلاح کلاشنیکف
- مست شدن بسیجیها از بوی پای آغا
- میر حسین موسوی ، مردی برای روزهای سخت . عکس
- عکس دلاور مردی بنام احمد زید آبادی
- از بین بردن پسورد BIOS كامپيوتر
- مهدی نیا ! مهدی نیا - کاریکاتور از نیک آهنگ
- توهــــم آزادی - طرحی از مانا نیستانی
- آخرین نامه سعیدی سیرجانی به خامنه ای ، قبل از کشته...
- آذربایجان اویاخدی .... خامنه ای بیلاخدی - عکس
- لیدی گاگا و چماقداران – نیستانی
- تعریف و مشخصات شبکه های خطی چیست ؟
- عکس مصباح یزدی خلع لباس شده !
- یا اعتراف یا کهریزک - کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر
- مصاحبه منتشر نشده از هاشمی رفسنجانی (18+)
- کار مضاعف - سکس مضاعف - کاریکاتور
- زجرنامه يکی از قربانیان تجاوز در زندانهای جمهوری ...
- جمهوری اسلامی : به حضرت عباس ما دنبال بمب اتم نیس...
- پاسدارهای ... ، یا پارازیتهای ماهواره رو قطع میکنی...
- در گوانتاناموی وزارت کشور چه بر سر دانشجویان آمد ؟
- دستاوردهای احمدی نژاد در سال گذشته - کاریکاتور
- عکسی از آیت الله منتظری در کنار همسرش
- ماجرا زن حاج آقا و مرد نابینا !
- دانلود فیلتر شکن اولترا سورف 995 - UltraSurf 9.95
- عکس جعفر پناهی در کنار خانواده - قبل از دستگیری
- دیکتاتور کیست ؟
- باد مضاعفی دارم ! ( درد دلهای من )
- چرا لباس شخصی شدم - کاری از آریـــا
- عکس های قدیمی از مهندس موسوی
- خامنه ای و توهم توطئه - کاریکاتور
- روش استفاده از فکس ویندوز
- زندگینامه بریتنی اسپیرز
- سال همت مضاعف و کار مضاعف - کاریکاتور
- آخــــــوند دختــــــر بـــــــاز - عکس
- آیا دهنمکی به چماقداری باز خواهد گشت ؟ کاریکاتور
- ماجرای درجه رضا شاه و ریدن سرهنگ
- عکس - تیم رصد سایبری حوزه علمیه قم
- احکام گوز از منظر علماء
- زندگینامه دکتر سروش
- فرکانس BBC , VOA فارسی
- خود شیفتگی چیست ؟
- این همه جاکش آمده ... به عشق رهبر آمده
- 13 بــــــدر – کارتون توفیق
- دست مضاعف برای خامنه ای - کاری از آریا
- آموزش دریافت سه ماهواره هاتبرد- نایلست- تلستار12 ب...
- آنتی هکینگ
- آموزش ساخت شراب شیرازی
- عکس جعفر پناهی در کنار خانواده اش قبل از دستگیری
- فیلم حمله بسیجی ها به چند دختر بی دفاع در روز 22...
- سلطان سید علی خامنه ای - عکس
-
▼
آوریل
(56)